رهبر این فرقه برخلاف بسیارى از فرقه هاى دیگرى که از هند برخاسته اند اعتقاد به خدا دارد هرچند ظاهراً او را جسمى نورانى
مى شمارد که احتمالاً قابل مشاهده نیز هست ولى براى جلب پیروان بیشتر، همه ی مذاهب را هم ردیف و به تعبیر دیگر، قابل قبول
مى داند.
نام اصلى او «موکو ندا لعل گوش» بود که بعدآ به یوگا ناندا مشهور شد. او در سال ١٨٩٣ در یکى از مناطق شمال شرقى هند به دنیا آمد و تا بیست و هفت سالگى در هند زندگى کرد. سپس در سال ١٩٢٠ مانند بسیارى دیگر از اینگونه افراد به آمریکا که محیط مناسبى براى رشد اینگونه فرقه هاست رفت و در آن جا ماندگار شد. پس از سى و دو سال زندگى در آمریکا سرانجام در سال ١٩۵٢ در
لوس آنجلس پس از یک سخنرانى سکته کرد و از دنیا رفت.
او تا پایان عمر، مجرد مى زیست و در توجیه رفتار خود مى گفت: انسان مجرد، به امور خداوند بیشتر مى اندیشد و اینکه چگونه رضایت مندى خداوند را به دست آورد ولى شخص متأهل بیشتر به امور دنیا مى اندیشد و اینکه چگونه رضایت همسر خود را جلب کند.
او درباره ی خدا معتقد است که «خداوند، جان جانان جز سُرور ابدى چیزى نیست و تن او اشعه هاى بیکران نور است؛ نیروى کیهانى که فعالانه هرگونه شکل و نیرو را حفظ
مى کند. با این حال، او ماوراى ارتعاش جهان هاى پدیدارى (جهان موجود) است و در یک خلأ سرشار از سرور است».
از این تعبیرات مبهم و نظیر آنها اجمالاً به دست مى آید که او خدا را نورى مادى
مى داند و براى او جسم و جان قائل است.
او مکاشفات متعدد و متنوعى درباره ی خود ادعا مى کند و علم و دانش خود را مستند به آن مى شمرد در حالى که بخش مهمى از گفته ها و تعلیمات به اصطلاح، معنوى او همان معنویت و عرفان مسیحیت است.
او معتقد است که خدا داراى جلوه هاى گوناگون است. یکى از آن جلوه ها «مادر الهى» است. مادر الهى جنبهاى از ذات احدیت است که در نهاد مادران که مظهر عشق الهى و شفقت هستند وجود دارد.
از گفته هاى او به خوبى بر مىآید که اعتقاد به تثلیث دارد و تثلیث مسیحیت را با تثلیثى که در میان جمعى از هندو هاست تطبیق
مى دهد.
او درباره ی ارتباط با کیهان، از انرژى کیهانى سخن مى گوید و مدعى است که قدرت معنوى خویش را از همان انرژى کیهانى گرفته است.
او معتقد است که انسان داراى روحى است و سه بدن دارد: اول: بدن مادى. دوم: بدن أثیرى که متعلق به عالم أثیر است (أثیر همان اتِر است که در واقع وجود خارجى ندارد، فرضیهاى است براى توجیه انتقال نور در خلأ. سوم: بدنى که از جنس اندیشه و فکر است. در واقع مجموعه ادعاهایى است که هیچ دلیلى براى اثبات آن وجود ندارد.
او براى ارتباط با مخزن بیکران انرژى کیهانى فنونى دارد که به طور جامع به نام «یوگا» معروف است که در رفتار هاى اخلاقى و انجام فرایض مذهبى و وضعیت بدنى درست براى آرامش و درون نگرى و تمرکز و مراقبه خلاصه مى شود.
بعضى معتقدند که اصلاً یوگا ارتباطى با عرفان ندارد هرچند عرفان کاذب باشد چراکه مجموعه دستورات و تمرینات پیچیده و بعضاً بسیار سخت و دشوارى است که آموزش داده مى شود و به اعتقاد آنها فواید متعددى دارد؛ شامل فواید جسمى، عصبى و ذهنى. به همین دلیل بسیارى از کسانى که طرفدار یوگا هستند از یوگا توقعى جز داشتن اندامى متناسب، درمان بعضى از بیمارى ها، کاهش افسردگى، کاهش درد هاى زایمان، لاغر شدن و داشتن صورتى زیبا ندارند.
اگر فرض کنیم این توقعات و انتظارات از ورزش هاى یوگا دست یافتنى باشد این پرسش مطرح مى شود که این امور با عرفان چه ارتباطى دارد؟
سید هادی محمدی
پی نوشت
منابع در آخرین جلسه ی همین مبحث عنوان خواهد شد