سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        ☄️ رسم جوانمردی☄️
        ارسال شده توسط

        مسعود مدهوش( یامور)

        در تاریخ : شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۲ ۱۸:۵۶
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۶۱ | نظرات : ۱۶

        ⭐رسم جوانمردی⭐


        روزگاری در تابستان،شخصی سوار بر اسب از بیابانی  عبور میکرد که ناگهان انسانی را از دور میبیند که بر زمین افتاده،به نزد وی میرود و او گویی لحظات اخر عمرش را سپری میکرد،اسب را حایل قرار میده تا سایه ایجاد کند به او  اب و غذا میدهد و او را تیمار میکند.

        چند روزی به همین منوال میگذرد و حال او بهتر و بهتر میشود و کم کم قادر به سخن گفتن میگردد،مرد سوارکار از او علت را جویا میشود و او میگوید : من نیز سواره بودم که راهزنان اسب و غذا و اب مرا به یغما بردند و من پای پیاده در این گرمای سخت به راهم ادامه دادم تا خود را به نقطه ای برسانم و رفته رفته از حال رفتم تا خداوند تو را به سویم فرستاد،بسیار از تو سپاسگزارم و جبران زحماتت را حتما خواهم کرد تو مرا از مرگ نجات دادی.....

        مرد سواره گفت مشکلی نیست من دو قرص نان برایم مانده و یک کوزه اب و یک اسب و تا شهر سه روز راه داریم،یک مقدار تو اب بنوش و مقداری من ،یک قرص نان تو بخور و یک قرص من،مقداری تو سواره باش و مقداری من تا به شهر برسیم.
        مرد خوشحال و شرمنده قبول کرد و هر دو به راه افتادند ،پاسی نگذشت مرد سواره گفت تو مهمان من هستی به رسم ادب  اول تو سوار اسب باش و بعد از تعارف بسیار قبول نمود،همینکه سوار اسب شد نفس بد ذات به سراغش امد و در جهشی شروع به تاختن کرد.

        مردی که او را نجات داده بود نگاهش میکرد و او سوار اسب گفت من رفتم که رفتم اب و نان و اسب دارم و به شهر خواهم رسید،مردی که به او کمک کرده بود گفت به شهر رسیدی این داستان را برای کسی بازگو نکن  ،مرد پرسید چرا؟

        گفت نمیخواهم رسم جوانمردی با شنیدنش ور بی افتد.


        👈نگذارید رسم جوانمردی ور بی افتد🙏



        ✍️قند و پند: م.مدهوش🌟

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۴۰۷۵ در تاریخ شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۲ ۱۸:۵۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۲ ۱۹:۱۸
        درود جناب دکتر .
        پر معنی و محتوا .
        بر قرار باشید .
        خندانک
        مسعود مدهوش( یامور)
        مسعود مدهوش( یامور)
        شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۲ ۲۲:۴۰
        درودتان استاد خوشرو ارجمند🌹🌹🌹


        سپاس از مهر حضورتان گرانمهر🌹🙏🌸🌱
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۲ ۲۳:۰۰

        🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۲ ۱۹:۲۵


        خندانک



        مسعود مدهوش( یامور)
        مسعود مدهوش( یامور)
        شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۲ ۲۲:۳۸
        🌹
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۲ ۲۳:۰۰

        🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
        نرگس زند (آرامش)
        شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۲ ۱۹:۳۹
        درود وعرض ادب واحترام خدمت جناب دکتر عزیز خندانک
        بسیار عالی خندانک
        سپاس بابت مطالب اموزنده خندانک خندانک
        همیشه سلامت باشید خندانک
        مسعود مدهوش( یامور)
        مسعود مدهوش( یامور)
        شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۲ ۲۲:۴۱
        درودتان شاعر بانو ارامش ارجمند☘️☘️☘️


        سپاس از مهر حضورتان گرانقدر💐✨👏🪷⭐
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۲ ۲۳:۰۰

        🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
        نیلوفر تیر
        شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۲ ۲۰:۳۸
        درود جناب دکتر مدهوش ارجمند خندانک مطلب خواندنی و آموزنده ای بود سپاس از اشتراک مطلب خندانک
        مسعود مدهوش( یامور)
        مسعود مدهوش( یامور)
        شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۲ ۲۲:۴۱
        درودتان شاعر بانو تیر ارجمند⭐🪷🪷👏✨✨


        سپاس از مهر حضورتان گرانمایه🙏🌹✨👏🪷⭐☘️☘️
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۲ ۲۳:۰۰

        🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۲ ۲۲:۳۵
        درود تان باد و سپاس جناب دکتر خندانک خندانک
        مسعود مدهوش( یامور)
        شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۲ ۲۲:۴۲
        درودتان استاد انصاری ارجمند🌹🌹🌹

        سپاس از مهر حضورتان گرانقدر🌹🌹☘️⭐🪷🪷👏👏✨✨🙏🙏💐🌱
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۲ ۲۳:۰۰

        🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
        ارسال پاسخ
        آذر دخت
        سه شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲ ۱۳:۰۵
        عرض ادب
        درود بر شما جناب مدهوش
        متاسفانه این مساله به وفور قابل مشاهده هست
        در هر زمینه ای
        انقدر میزان دورنگی و ریا کاری در لایه لایه های زندگی به هر نحوی بالا رفته است که دیگر کسی که صداقت دارد نیز باور نمی شود
        اما هنوز هم می توان دل را به خدا سپرد و دست هر نیازمندی را با خوش بینی به یاری فشرد
        زیرا خداوند به اندازه ی قلب هر کسی به او می بخشد
        بگذار بگویند نفهمید
        موفق باشید و سلامت
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2