سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        رسول چهارمحالی شاعر ازنایی
        ارسال شده توسط

        سعید فلاحی

        در تاریخ : سه شنبه ۲۸ شهريور ۱۴۰۲ ۰۴:۴۸
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۸۲ | نظرات : ۳

        جناب آقای "رسول چهارمحالی" متخلص به "ساقی عطشان" شاعر لرستانی، زاده‌ی دی ماه ۱۳۶۰ خورشیدی، در شهرستان ازنا است. 
        در ۲۵ سالگی، ترک دیار کرد ودر تهران سکنا گزید و در همان هنگامه، با راهنمایی اساتید شروع به نوشتن اشعار کلاسیک نمود.
        در سال ۱۳۹۸ با همت انتشارات نظری، نخستین کتاب مستقل‌اش به نام "پهنه‌ی عشق" چاپ و منتشر کرد و بعد از آن، در سال ۱۴۰۱، کتاب "ساز بهار در سوز خزان" و "تصنیف شعر و پروانگی شقایق‌ها" در سال ۱۴۰۲، با همت انتشارات ماهواره به چاپ رسانید.

        ▪نمونه‌ی شعر:
        (۱)
        [می‌ترسم] 
        از طعنه و از زخم زبان می‌ترسم 
        از وعده‌ی دور و بی‌نشان می‌ترسم  
        دین‌داری و آزادگی‌مان به کنار 
        از خنجر دوست هر زمان می‌ترسم  
        با خنده‌ی مستانه به دورم جمعند  
        از حالِ خراب این و آن می‌ترسم  
        یک روز خوش و روز دِگر دیوانه  
        از این همه دیوانه ز جان می‌ترسم  
        گرگی که لباس میش را پوشیده 
        از این همه مَکر در جهان می‌ترسم 
        ساقی شدم و باده‌ی مستی در دست 
        از تشنگی و فصل خزان می‌ترسم. 
        (۲)
        باد شدم غُرشِ طوفان شدم 
        در طلب عشق تو حِرمان شدم 
        مست شدم مست جمالت عزیز 
        باده و می، تشنه‌ی جانان شدم 
        عشق مرا واله و شیدا نمود 
        نم‌نمی از بارش باران شدم
        گفت وصال من و تو شد فراق
        از غم دوری تو گریان شدم
        با دل من قهر نمود و برفت   
        عاشقِ دلبسته و انسان شدم 
        شور و شعف هستی من را گرفت 
        دیدم از این عشق مسلمان شدم
        شعله‌ی عشقت به وجودم نشست 
        غنچه بودم من گل خندان شدم 
        با دل من بازی پر غُصه کرد
        دید که من "ساقی عطشان" شدم.
        (۳)
        [شبگرد مبتلا] 
        گفتم به حال مستی درد مرا دوا کن  
        خاک سیاه دل را امشب تو کیمیا کن 
        گفتم غمین و زارم، بر حال من نظر کن  
        فکری به حال قلبِ شبگرد مبتلا کن 
        گفتم نسیم عطرت پر کرده عالمی را
        از عطر یاس و سوسن حالا مرا رها کن 
        واژه به واژه شعرم در دفتر خیال است 
        با یک نظر غزل را با عشق آشنا کن 
        گفتنم میان خواب و رویای دیدن تو  
        در خواب غفلت اما، فکری برای ما کن  
        حالا که دل سپردم، کن با دلم مدارا
        در بین عاشقانت یک شب مرا صدا کن 
        ساقی شدم ولیکن دارم عطش برایت 
        با یک کلام من را با عشق آشنا کن. 
        (۴)
        [چشمان تو] 
        تقدیر مرا رام دو چشمان تو کرده 
        دل بسته ولی خام دو چشمان تو کرده 
        مرغ دل من جَلد حریم حرمت بود 
        سرمست می و جام دو چشمان تو کرده
        از ناوک مژگان گله‌ای نیست، که این دل 
        پا در گره دام دو چشمان تو کرده 
        مدهوش تو و هُرم نفس‌های زلالت 
        دل را ز چه رو نام دو چشمان تو کرده.

        (۵)
        [قطره در دریا] 
        خون سرخ‌ات کلید غم‌ها شد  
        از قیامت، قیامتی پا شد  
        تو چه کردی که تا به روز ابد 
        ذکر تو شور کل دنیا شد  
        افتخار من است نوکری شما  
        نوکرت از کرامت آقا شد 
        عشق تو از ازل میان دل است 
        گفته قالو بلا که شیدا شد 
        تشنه لب، معدنی به آب حیات
        آب شرمنده از تو مولا شد 
        نیست از درگه خدا نومید 
        هرکه در کشتی حسین جا شد  
        او که مصباح هدایت بشر است 
        شافع خلق، روز عقبا شد 
        کربلا هم بهانه است ای دوست 
        رشته‌ی غم به دست او وا شد 
        مادرم با حسین بسته عهد 
        عهد و پیمان به عشق امضا شد 
        نذر روضه شدم تمام عمر 
        عمر من با حسین معنا شد 
        شاکرم من خدای ارض و سما 
        قامتم پای روضه‌ها تا شد 
        برکتِ لقمه نانِ پاک و حلال 
        عزتی که نصیب چون ما شد 
        غرق طوفانم و تو آرامش 
        موج و گرداب، پای تو پا شد   
        ساقی‌ام من اگر چه عطشانم 
        شعر من قطره‌ای به دریا شد.

        گردآوری و نگارش:
        #زانا_کوردستانی

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۳۹۶۸ در تاریخ سه شنبه ۲۸ شهريور ۱۴۰۲ ۰۴:۴۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۲۸ شهريور ۱۴۰۲ ۱۱:۱۷
        خندانک خندانک خندانک
        افسانه پنام (مولد)
        افسانه پنام (مولد)
        سه شنبه ۲۸ شهريور ۱۴۰۲ ۲۱:۱۲
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        افسانه پنام (مولد)
        سه شنبه ۲۸ شهريور ۱۴۰۲ ۲۱:۱۲
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1