بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهم اخرجنی من ظلمات الوهم و اکرمنی بنور الفهم اللهم افتح علینا أبواب رحمتکو انشر علینا خزائن علومکبرحمتک یا أرحم الراحمین »
در پیرو مباحث آموزشی؛ بعد از آموزش کامل اوزان اکنون لازم است در باره ی آرایه ها نیز بدانیم اینکه چگونه آنها را وارد شعر های خودمون بکنیم امری است که( به نظر من) با آموزش غیرقابل یادگیری است بلکه بعد از مرور و تشخیص آرایه در اشعار مختلف شکلی از آن در ذهن ما مجسم خواهد شد که با به کار گیری آن بعد از نقش بستن در ذهنمان میتوانیم آنها را به طور حسی در شعر خود وارد کنیم.
مطلبی را که بیان میکنم تجربه ی اندک خودم است اینکه اگر در شعری به اجبار بخواهیم آرایه ای را بگنجانیم اشتباه محض است و زیبایی شعر را کاهش میدهد و همین طور در مقابل این سخن اگر بخواهیم بگوییم که به کار گیری آرایه باعث گنگ شدن مطلب میشود مجدد دچار اشتباه شده ایم پس لازم است با شناخت آرایه ها و درک آن ها و به کار گیری صحیح آنها در اشعار خود زیبایی شعرمان را افزوده تا دیگران از شعرمان لذت ببرند.
از این رو بر آن شدم تا آرایه ها و صنایع مختلف را بگویم که لازمه ی ورود آنها به شعرمان شناخت آنها است.
پس مانند همیشه سعی میکنم با زبانی ساده به بیان آرایه ها بپردازم.
تذکر1 : در طول مباحث به مواردی برخورد خواهیم کرد که تا به حال نشنیده ایم و یا ممکن است درک آن سخت باشد پس من برداشت شخصی خودم از آن آرایه ها را خواهم نوشت که به درک آن کمکم میکند پس ممکن است مطالب این مقاله خارج از کتب باشد و یا دچار مشکلاتی علمی باشد که از اساتید خواهش میکنم اگر چنین مواردی مشاهده کردند ما رو از راهنمایی خودشون محروم نکنند.
تذکر2 : تمامی مطالب نوشته شده توسط اینجانب احمدرضا توجهی است که با خواندن و مطالعه و تجربه ؛ آنها را بدست آوردم پس مطالب از جایی برداشت نشده و مانند همیشه هر گونه کپی برداری از این نوشته ها بلا مانع است به یکی از دو شرط اینکه یا نام نویسنده ذکر شود و یا قصدتان آموزش به دیگران باشد .
بعد از بیان مقدمه با نام و یاد خدا بحث را شروع میکنیم.
بر خی از بزرگان آرایه های "بدیع " را به دو دسته ی بزرگ آرایه ی معنوی و لفظی تقسیم میکنند.
نکته : بديع علمي است كه به باز شناسي آرايه هاي لفظي و معنوي مي پردازد .
(((((( 1. آرایه های لفظی : ))))))
همانطور که از اسم آن میتوان متوجه شد آرایه های لفظی آرایه هایی هستند که از برقراری تناسبی میان لفظ و آوای واژه ها به وجود می آید یا به عبارتی بهتر به حروف به کار برده شده در یک شعر یا یک واژه وابسته هستند .
برخی از بزرگان موارد زیر را از آرایه های لفظی میدانند این موارد عبارتند از :
((( 1.واج آرایی یا همان نغمه ی حروف ))) :
این آرایه را اغلب در کتب درسی به خاطر دارید که اگر یک واج صامت (یا به گفته ی بعضی صامت و یا مصوت ) را در یک بیت یا یک عبارت تکرار کنیم که باعث آفرینش "موسیقی آوایی " در آن نوشته میشود را واج آرایی یا نغمه ی حروف میگویند.
این آرایه را در آیات قرآن هم میتوانیم ببینیم برای مثال آیه ی یک سوره ی زلزال اما ما مثال هایی از شعر فارسی را میگوییم.
برای مثال :
1.خیزید و خز آرید که هنگام خزان است / باد خنک از جانب خوارزم وزان است (منوچهری)
توضیح : همان طور که مشاهده میکنید تکرار صامت های ( /خ/ و / ز/ ) باعث زیبایی بیانی از آمدن خزان میشود و تاثیری بر خواننده میگذارد پس این بیت به دلیل تکرار دو مصوت /خ/ و /ز/ دارای واج آرایی میباشد.
2. نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس/ ملالت علما هم ز علم بی عمل است ( حافظ (
توضیح: تکرار صامت /ل/
3. خوابِ نوشینِ بامدادِ رحیل / بازدارد پیاده را ز سبیل (سعدی)
توضیح: در اینجا میخواستم نمونه ای را بیاورم که مصوت را هم عامل واج آرایی دانسته اند که مصوت / ِ / در آن تکرار شده که بعضی آن را باعث کامل شدن موسیقی درونی میدانند .
4.بر او راست خم کرد و چپ کرد راست / خروش از خم چرخ چاچی بخاست (فردوسی)
توضیح : تکرار صامت /خ / و /چ/
{{{ کمی بیشتر در باره ی این آرایه بدانیم }}} :
در جایی خواندم که اگر واژه ای به نام "واج" وجود نداشت باید از کلماتی از قبیل "توزیع" یا "اعنات" استفاده میکردیم . در جایی که چنین عبارتی به کار گرفته شده ؛ "اعنات " را به معنی" به سختی افکندن" گرفتند که این واژه علاقه مندان به این آرایه را ناراحت میکرد چرا که اعتقاد بر این دارند که چون باعث تاثیر موسیقیایی و آهنگ کلام میشود پس لازم است و بیهوده نیست ؛ چرا که" آهنگ " از 5 رکن اصلی شعر است که بعضی گذری به جمله ی معروف استاد شفیعی کدکنی زده اند که گفته اند :« گره خوردگی عاطفه و تخیّل که در زبانی آهنگین شکل میگیرد »
البته در کتاب هایی از واژه های " هم حروفی " و "هم صدایی" هم استفاده کرده اند اما برخی این نام ها را کامل نمیدانند و دلایل شخصی خود را دارند اما چون قصد من غیر از بحث است و مبنا بر آموزش است زیاد وارد این بحث نمیشوم چرا که سواد لازم را برای ارائه ی نظر شخصی در این زمینه ندارم.
(((2. سجع ))) :
سجع به معنی اوردن کلمات هم وزن و قافیه در یک نوشته است این آرایه مربوط به شعر نمیباشد و مربوط به نثر است اما اشاره به آن دور از آموزش شعری نبود. این آرایه هم باعث آهنگین شدن نثر میشود و در کلامی که حداقل از دو قسمت تقسیم شده باشد دیده میشود. با اعتقاد کاملا صحیح سجع در نثر همان حکم قافیه در شعر است پس اگر کلمه ای در نثر تکرار شد (= ردیف) کلماتی باهم سجع دارند که قبل از آن کلمه ی تکرار (= ردیف ) شده باشند.
برای مثال :
1.منت خدای را عـزووجل که طاعتـش موجب قـربت است و به شکر اندرش مزید نعمت .(خواجه عبدالله انصاری )
توضیح : در اینجا دو واژه ی قربت و نعمت با هم سجع دارند البته باید توجه کرد که فعل" است" در پایان بخش دوم به قرینه ی لفظی حذف شده است .
2. خـلاف راه صواب است و نقض رای اولـوالالباب «« است ، حذف به قرینه ی لفظی »» ذوالفقـار علی در نیـام «« باشد ، حذف به قرینه ی معنوی »» و زبان سعدی در کام «« باشد ، حذف به قرینه ی معنوی »» . (سعدی )
توضیح : در اینجا سجع ها واضح است (صواب – اولو الالباب / نیام _ کام )و من خودم در متن قرینه های لفظی و معنوی را مشخص کرده ام
{{{ کمی بیشتر در باره ی این آرایه بدانیم }}} :
سجع به انواع مختلفی تقسیم میشود اما چون برای ما آشنایی مقدماتی کافیست پس تنها به نام و تعریف آنها کفایت میکنیم و دوستان علاقه مند میتوانند از روی نام آنها بیشتر در باره ی آن تحقیق کنند.
انواع سجع عبارتند از :
1.سجع متوازن : آن است که کلمات سجع فقط در وزن اشتراک داشته دارند .
2. سجع مطرف : آن است که کلمات سجع فقط در حرف یا حروف پایانی با هم اشتراک دارند .
3. سجع متوازی : به سجعی گفته می شود که کلمات سجع هم در حرف پایانی و هم در وزن یکسان می باشند .
$$ نکته : ارزش موسیقیایی سجع متوازی از همه بیشتر و متوازن از همه کمتر است. $$
&&& تذکر : البته با ذکر مباحث بعدی متوجه خواهید شد که سجعی که در شعر به کار میرود قافیه ی میانی یا درونی نامیده میشود و همین طور متوجه خواهید شد که رویارویی سجع های متوازن (نوع 1 ) پشت سر هم باعث به وجود آمدن آرایه ای به نام "موازنه" خواهد شد. &&&
((( 3. ترصیع ))) :
وقتی که اجزای دو بخش از یک بیت یا یک عبارت درون نوشته ای نظیر به نظیر از نظر وزنی باهم برابر باشند و همین طور علاوه بر هم وزن بودن در حرف آخر هم مشترک باشند آرایه ای پدید می آید که به آن ترصیع میگوییم.
اگر بخش دوم را یعنی سجع را مطالعه کرده باشید خواهید فهمید که ترصیع وقتی است که یا کلمات دو قرینه ی سجع متوازی باشند و یا یکسان باشند.
کمی جلو تر متوجه میشویم که ترصیعی که زیباتر و خوش وزن تر میشود" موازنه" است.
این آرایه در قرآن هم دیده میشود برای مثال آیات 14 و 15 سوره ی انفطار؛ اما برای ادامه ی کار مثال هایی را از شعر فارسی میزنیم.
برای مثال :
1.ی منور به تو نجوم جلال/ وی مقرر به تو رسوم کمال
توضیح : در "ای / منور/نجوم/ جلال " با "وی / مقرر/رسوم /کمال" ترصیع را مشاهده میکنیم.
((( 4. جناس ))) :
جناس که همون "هم جنس سازی " است نزدیکی هر چه بیشتر واژه ها از نظر لفظی است در اصل جناس به دو گروه بزرگ جناس تام و جناس ناقص تقسیم میشود که خود به گروه های دیگری دسته بندی میشوند.
((((( الف . جناس تام ))))) :
در جناس تام، تمام صامتها و مصوتهای دو کلمه یکسان هستند، اما معنی آنها با یکدیگر متفاوت است. به عبارتی دیگر، واژگانی که دو بار در یک بیت یا عبارت به کار میروند و هر بار معنایی متفاوت از آنها برداشت میشود، جناس تام دارند.
1.گلاب است گویی به جویش روان / همی شاد گردد ز بویش روان (فردوسی )
توضیح : روان در مصراع اول در معنی (رونده و جاری ) است و در مصراع دوم در معنی ( روح و روان ) است.
2.از خطر خیزد خطر زیرا که سود ده چهل / بر نبندد گر بترسد از خطر بازارگان ( نصرالله منشی –کلیله و دمنه )
توضیح : در مصراع اول خطر اول به معنای (خطر کردن ) و خطر دوم مجدد در مصراع اول به معنی (ارزش ) است.
((((( ب. جناس ناقص «غیر تام» )))) :
هر گاه دو واژه در یکی از موارد آوایی زیر با هم اختلافی جزیی داشته باشند و در یک بیت یا عبارت به کار روند.
جناس ها ی ناقص به دسته های زیادی تقسیم میشوند مانند : 1. جناس ناقص2. جناس زاید3 . جناس مذیّل4. جناس مرکّب5.جناس مفروق6.جناس مقرون7. جناس متشابه8. جناس مطرّف9. جناس خط10. جناس لفظ 11.جناس مکرّر و...
هستند که به مرور زمان به دلیل تقسیم بندی هی زیادی که دارند در حال کنار گذاشته شدن هستند.
^^^ هشدار : توصیه میکنم به جای توجه به تعاریف جناس ها بیشتر روی مثال ها و توضیحات بنده تمرکز کنید ^^^
ما فقط به چند مورد از جناس ها اشاره میکنیم :
_1_ : جناس زاید : جناس زاید آن است که یکی از دو رکن جناس ، حرفی بیشتر از دیگری داشته باشد. این حرف زاید ممکن است در اول ، وسط یا پایان کلمه باشد.
مثال : تا چند زمن رمیده باشی / با غیر من آرمیده باشی (شمس العلمای گرگانی )
توضیح : بین واژه های "رمیده " و "آرمیده "
_2_ : جناس مذیل : جناس مذیّل آن است که در آخر یکی از دو رکن جناس ، دو حرف زاید باشد.
مثال : اگر میان یم اندر صفت ندیدستی / نگاه کن قلم او در آن خجسته یمین
توضیح : این جناس رو خیلی کم قبول دارند و چون ما شاعر ها می خواهیم از آن استفاده کنیم برایمان مهم نیست که اکنون آن را قبول دارند یا خیر با این حال در بیت بالا بین "یم " و "یمین " جناس بر قرار است
_3_ : جناس مرکب : جناس مرکّب یا «ترکیب »، آن است که یکی از دو واژة همانند بسیط و دیگری مرکّب از دو کلمه باشد.
مثال : خورشید که نور دیدة آفاق است / تابنده نشد پیش تو تا، بنده نشد (شمس قیس )
توضیح : در بیت دوم میان (تابنده ) و (تا ، بنده ) جناس بر قرار شده است.
_4_ :جناس خط : جناس خط ، که برخی آن را جناس «تصحیف » و «مضارعه » نامیده اند آن است که دو رکن جناس در نوشتار یکسان ، اما در نقطه هایشان متفاوت باشند.
مثال : مرا بوسه گفتا به تصحیف ده / که درویش را توشه از بوسه به (سعدی)
توضیح : بین بوسه و توشه
***_5_ : جناس محرف : ختلاف دو واژه در صداهای کوتاه (اِعراب) جناس ناقص محرف یا جناس ناقص به حرکت است
مثال : پس طفل کآرزوی ترازوی زر کُنَد / نارنج از آن کَنَد که ترازو کُنَد ز پوست
توضیح : بین "کَنَد " و " کُنَد "
***_6_ : جناس اختلافی یا جناس ناقص به حرف : هر گاه دو رکن جناس در یکی از حروف با هم اختلاف داشته باشند به آن جناس اختلافی یا جناس ناقص به حرف میگویند مانند : کمند / سمند __ رشت / دشت __ دور / کور __ آزار / آزار
***_7_ : جناسی که یک حرف در یک واژه از واژه ی دیگر بیشتر است مانند : زر/زار __ کام / کامل __ دام / دائم __ خاص / خلاص __ خاص / خالص
***_8 _ : دو واژه از نظر آوایی یکسان ولی املایی متفاوت دارند : مانند :خوار / خار __ خوان / خان __ صبا / سبا __ برائت / براعت __ حیات / حیاط __ شبه / شبح
(((5. قلب )))
آرایه ی قلب آن است كه نويسنده با جابه جا كردن اجزاي مثلا يك تركيب وصفي يا اضافي ، تركيب تازه و زيبايي را با معاني جديد به وجود به وجود آورد و به كنار هم قرار دادن اين دو تركيب به كلام خويش ارزش هنري ببخشد .
اگر بخواهیم گرافیکی و به صورت معادله بگوییم برای مثال به شکل زیر است :
______ ((الف )) ((ب)) _____ ((ب)) ((الف)) ___ ...
برای مثال :
1.حافظ مظهر روح اعتدال و اعتدال روح اقوام ايراني است .
توضیح : در اینجا ابتدا روح اعتدال بوده سپس شده است اعتدال روح که باعث زیبایی کلام میشود .
2.بهرام که گور میگرفتی همه عمر / دیدی که چگونه گور بهرام گرفت ؟
توضیح : در این جا بهرام و گور بوده و سپس شده گور و بهرام
تذکر : همان طور که مشاده کردید در مثال 2 همیشه هم قلب نباید بین یک ترکیب اضافی باشد یا وصفی گاهی میتواند مجزی به کار رود .
((( 6. ملمع )))
آن است كه شاعر فارسي زبان يك مصراع يا يك بيت از شعر خود را به زبان ديگري ( معمولاً به زبان عربي ) بسرايد .
برای مثال :
1.سل المصـانع ركباً تهيـم في الغلوب /تو قدر آب چه داني كه در كنار فراتي
توضیح : در مصراع اول آن زبان عربی به کار رفته است ترجمه : بركه ها و تالاب هاي بيابان را از شتر سواراني سر گشتگان بيابانند بپرس .
2. حبّکُم یا اصدقائی فی عیونی بارزا / بین ز دل اشکی که با آن چشم گریان آمدم (احمدرضا توجهی )
توضیح : ترجمه : دوستی شما ای دوستان من در چشم های من نمایان است.
________________________
دوستان عزیز به علت حجم بالای مطلب باید آن را در 4 بخش بگذارم اگر کمی طول کشید شما میتوانید تمام 4 بخش را در وبلاگ شخصی بنده به آدرس : www.tavaj18.persianblog.ir مشاهده فرمایید .
با سپاس