زندگينامه منوچهر احترامي
اميد مهدينژاد
منوچهر احترامي در تيرماه سال 1320 در يكي از محلات شرق تهران به دنيا آمد. پدرش كارمند بود و مادرش از خانداني روحاني، و همشيرۀ آيتالله علامه ميرزاابوالحسن شعراني، عالم روحانيِ شهير. منوچهر اولين فرزند خانواده بود و یک برادر و یک خواهر کوچکتر از خود داشت. او تحصيلاتش را در دبستانهاي محمدیه و سلمان آغاز کرد و سپس در دبيرستانهاي اقبال، مروي و دارالفنون آغاز پي گرفت.
پنجره آشنايي منوچهر احترامي با ادبيات، مشاهده و مطالعۀ ديوان غزليات سعدي بود كه باعث شد اولين شعر زندگياش را نيز بسرايد. از آن به بعد با علاقهای فراوان شروع به سرودن شعر و نوشتن قطعات ادبی و قصه كرد. اما احترامي طنزنويسيِ جدي را در سال 1337 و با فرستادن يك اثر طنز براي مجلۀ توفيق آغاز کرد. او در همين سال به همكاري با توفيق دعوت شد و به عضويت تحريريه توفيق درآمد. اين در حالي بود كه او براي امرار معاش خود و خانوادهاش مجبور به كار كردن در آهنگري نيز شده بود. احترامي در توفيق بيشتر با اسامي مستعار «م. پسرخاله» و «الف. اينکاره» طنز مينوشت و علاوه بر طنزنويسي در تنظيم مطالب توفيق نيز همکاري ميکرد. او در اين سالها در كنار طنزنويسي، به كار و مطالعه در ادبيات عامه و سرودن شعر براي كودكان نيز روي آورد.
احترامي در سال 1339 و بلافاصله پس از اخذ دیپلم، در رشته حقوق قضایی دانشگاه تهران پذیرفته شد و در کنار کار در توفیق، به تحصیل در این رشته نيز پرداخت. پس از اخذ لیسانس، به سربازی رفت و پس از آن به استخدام مرکز آمار ایران درآمد.
طنزنويسي مطبوعاتي احترامي و همکارياش با توفيق از سال 1343 کمرنگ شد، که البته سفر چند سالۀ او به يزد نيز در اين امر بيتأثير نبود. احترامي پس از توقيف مجلۀ توفيق در سال 1350 از عرصۀ طنز مطبوعاتي فاصلۀ بيشتري گرفت و همکاري خود را با راديو ـ تلويزيون به طور جديتري دنبال کرد. احترامي در اين سالها براي يک برنامۀ طنز چهل و هشت ساعته که در دو روز پاياني هفته اجرا ميشد طنز مينوشت. منوچهر احترامي، پس از انقلاب در دو نشريۀ «رفتگر» و «آهنگر» به قلمزني و طنزنويسي پرداخت. در دهۀ شصت و همزمان با فترت مطبوعات طنز، به طور جديتر به نوشتن براي کودکان روي آورد که حاصل آن مجموعه اشعار کودکانۀ حسني (از جمله «حسني نگو يه دسته گل» و «حسني ما يه برّه داشت») است که با استقبال بينظير کودکان و پس از آن کتابسازان و کتابدزدان قرار گرفت!
احترامي با انتشار مجلۀ گلآقا به جمع گلآقاييون پيوست و از مردادماه 1372 نيز نوشتن «جامعالحکايات» را که نقيضهاي بر حکايتنويسي به زبان قديم بود، در هفتهنامۀ گلآقا آغاز کرد. همچنين «وقايعنويسي» را نيز با گوشهچشمي به وقايعنويسي دورۀ قاجار با امضاي «م. وقايعنويس» دنبال نمود. او علاوه بر همکاري با مطبوعات، فعاليتهايي نيز در زمينۀ طنز رسانهاي داشته است که نگارش فيلمنامۀ «دندونطلا» يکي از آنهاست.
احترامي در اين سالها علاوه بر طنزنويسي، تحقيقات ادبي گستردهاي نيز انجام داد، که حاصل يکي از آنها کتاب «طنز در ادبيات تعزيه» است که مدتهاست به طبع رسيده، اما به دلايل نامعلومي اجازه انتشار نيافته است.
احترامي در نگارش طنز در انواع قالبها و سبكهاي نظم و نثر، توانا بود و در شعر (كلاسيك، شعر نو، شعر سپيد، شعر عاميانه و ...)، و در نثر (نثر كلاسيك، داستان كوتاه و ...) آثار طنزآميز متعددي از خود بر جاي گذاشت. احترامي در زمينۀ ادبيات كودكان (طنز و جدي) نيز آثار متعدّدي نوشته است و به جرأت ميتوان او را جديترين طنزپرداز کودکان و نوجوانان به شمار آورد.
منوچهر احترامي، با اينکه با توجه به حجم کارهاي منتشر شده و نشدهاش، از پرکارترين طنزنويسان معاصر بود، اما هيچگاه به ورطۀ خطرناک انبوهسازي در نغلطيد و سطح کيفي آثارش را در حدي بالا نگه داشت. وسعت دانش ادبي و طراوت ذوق او، آثارش را به نمونههاي عالي طنز مطبوعاتي بدل ساختهاند. احترامي همچنين در تنوع قالبها (عليالخصوص قالبهاي نقيضهاي و نظيرهاي) از سرآمدان طنز معاصر فارسي است.
از احترامي علاوه بر کتابهاي متعددي که براي کودکان و نوجوانان نوشته است، کتاب «جامعالحکايات» و «پير ما گفت» به چاپ رسيده و اثر تحقيقي «طنز در تعزيه» نيز ـ همانطور که گفته شد ـ آمادۀ انتشار ميباشد.
منوچهر احترامی هيچگاه ازدواج نکرد. او پس از شدت گرفتن بيماري مادرش، پرستاري از او را برعهده گرفت و خود را وقف نگاهداري از او کرد. عاقبت، در شامگاه چهارشنبه، بيست و دوم بهمن ماه 1387 عارضه قلبي، كه سالها احترامي را آزار داده بود، او را از دوستان و دوستدارانش گرفت و آخرين بازمانده از نسل اعاظم طنز مطبوعاتي را راهي خانۀ ابدي کرد.
جانش قرين رحمت خداوندي باد.