زندهیاد "غلامعلی رئیسالذاکرین دهبانی" شاعر سیستان و بلوچستانی، زادهی ۱۰ فروردین ماه ۱۳۱۸ خورشیدی، در زابل بود.
وی که کارشناس زیستشناسی بود، آغازگر سرایش شعر به گویش سیستانی بود. این استاد را چهرههای نامی ادبیات، برترین بومیسرای ایران میدانند بطوری که تمامی آثار استاد رئیسالذاکرین که برخیها را نیز با صدای خودش خوانده است به زبان سیستانی نوشته و چاپ شده است.
وی نخستین کتاب شعرش را به گویش سیستانی در سال ۱۳۵۵ با نام "کورنامه نیمروز" منتشر نمود.
همچنین انتشار کتبی با عناوین عیدوک جمازه سوار شب رو، پنج ارغن، کندو، زاد سروان سیستان، غزلیات عبرت سیستانی، خال َکجَک، آسوکَه، اشعار مقبولی، فرهنگ منظوم دهبانی، صد پند صد حبه قند، اسناد تاریخی سیستان، کاکُلَک، هفت خوان یعقوب، زیر بادگیر بلور، یک شهر در آتش سه بار، گج واگج، نغمه آرچنگ، سرود بیگاهان، پرده آخر را نیز در کارنامه خود دارد.
شماری از اشعار وی چند دهه است که به واسطهی پخش در رادیو محلی شهرستان زابل و همچنین شبکهی استانی سیستان و بلوچستان، در میان مردم سیستان سینه به سینه انتقال مییابد.
پنج اَرغَن، افسانههای منظوم سیستانی کتاب شعری است از ایشان که به گویش سیستانی سروده شده است. این کتاب سهم به سزائی در پیشبرد ادبیات سیستان داشته است و تاکنون از جدیترین تألیفات ادبی موجود به گویش سیستانی میباشد. سبک ادبی این کتاب فابل بوده و از زبان حیوانات سروده میشود. این کتاب به نوعی کلیله و دمنه سیستان میباشد.
سرانجام وی پس از تحمل یک دوره بیماری، در ۱ مهر ۱۴۰۰ در بیمارستانی در مشهد درگذشت.
همسر ایشان "زهرا ناروئی" نام داشت و حاصل ازدواجشان هفت فرزند به اسامی، فلورا، مژگان، مرجان، مهدی، فیروزه، هادی و پریان بود.
▪نمونهی شعر سیستانی:
(۱)
[مِه زابلَه دوس دارو]
مِه مَسکه پر از عطر دس ماگله دوس دارو
تو وِ بَه رُتِ سیه تو وِ شاگُله دوس دارو
قطاره شَخِ سورخواپِش مه وشمارنکنی
که از تَبِ دل کَرمَک زابله دوس دارو
مه از کتوکِ کله پوتکِ جناور که دُشمه
وَتگِّ بونی رُستن کاکُله دوس دارو
ورشکادی یِ دیدِ دشمه که کورونمه بینه
سرتیزی یِ مثلِ دوک چنگُله دوس دارو
ودنبالِ خاکستر آرزوهای سوخته
مه پال پالِ خارمی دَنِ دُمبلَه دوس د ارو
وَ یادِ خوشِ ونیکِ دورونِ وَرنائیِ خوا
سرِ شَخلِه عُناب و گُل بلبله دوس دارو
از او روزِ که بیفتیدَک رخش در کُرغِ شقاد
وَ امیدِ رخش دگَره دُلدُله دوس دارو
اِز اَره که نیم جونو نو رفته از مِه رَمَقا
وَامیدِ وَر گَشت یو جُلجُلَه دوس دارو
اَنوزه اَگه پَرسی اَلوونِ کُنجِ دِلِ منَه
اِز ارلی بُگو زابلَه زابلَه دوس دارو.
(۲)
[عُنابِ لبِ تو]
عُناب لبِ تو خودِ عُنابِ لبِ نوبرِباغَه
ره رفتن تو کوکِ دَری میونِ گَلَه کَفتَرِ تاقَه
اَربارِ که خیره پشَه یی وَر دیدنِ رومه دلِ خواهو
مودیدنو عکسِ خواکه شازادِه وَ پیشونِ رَواقه
ای لنگِ قناری نپَری از دَر قفس طلایی یِ دلِ مه
که از چپ و چارسو وسرِ کمینِ تو یَک گربه بُراغه
مثلِ پیشَکِ نرمِ مِمالی سرودِمّه پسِ پومه
از کَکّی یِ رونازِ تو کَنگِ جگرِ مه یکسره ناقه
که مفمه که درمون و دوای دل دهبانی وغربت
یک کَمکِه اووو کَمکِه خوو ونونِ جوو و کَمکِه سماقه.
(۳)
آدم بی چاره وه جز موشت خاک
کی بوده در جومن کرباس خه
تا که وه ام گشته که خه جا خوش کنه
دیده لقه مال و پر اوء تاس خه
از گوچگی باد کلونی وه سر
دشته وه دل دیدن ورناس خه
عمره بودو پلپتک و سگ دووی
عاقبته مردو و تلواس خه
عمر بشر، عمر چراغ موال
دل خه مده دجگ وه پلاس خه.
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی