🙏به نام خداوندبخشند ه مهربان🙏
همه چیز در تمام هستی، شکلی از یک توروس دارد.
دائما پویا و در حال حرکت است. این شکلِ کاملی از هر چیز است.
در هم تنیدگی زنانگی و مردانگی نیز اینچنین است. آنها اگر بر اساس جاذبه و گرانش یکدیگر را کامل کنند، همواره باعث ایجاد یک انرژی خلق کننده پلاسمائی و بی انتها در تمام کیهان خواهند شد.
و این همان تعریف انرژی عشق است.
چیزی که با آن تمام هستی خلق گردیده است
.....
قلب انسان دارای یک «میدان انرژی» الکترومغناطیسی است که بروی زمین، افراد، گیاهان و حیوانات تاثیر میگذارد.
عملکرد این میدان انرژی مانند عملکرد میدان انرژی زمین است که مستقیما با قلب انسان می تواند مرتبط باشد. برای اینکه بتوانید اثری مثبت بروی زمین، محیط و افراد پیرامون خود داشته باشید باید میدان انرژی «عشق» خود را افزایش دهید.
زمانی که اجازه میدهید میدان انرژی شما کاهش پیدا کند در واقع فرصت حیات را از زمین، محیط خود و تمام موجودات زنده خواهید گرفت. عملکرد ارگانهای زمین نیز مانند این میدان انرژی که در قلب انسان است میباشد. امروزه دانشمندان متوجه شدند: اگر میخواهید یک ماده «اتم» را تغییر دهید، باید انرژی آنرا تغییر دهید!
همه چیز انرژی است
.:
برای انرژی که به سوی جهان هستی و کائنات ارسال می کنیم مسئولیم
به یقین مشابه همان را دریافت
خواهیم کرد...
یکی از ویژگی های فیزیک کوانتوم این است که مدعی است بنیان عمیق تری در واقعیت های جهان پیرامون ما وجود دارد، گر چه ناپیدا هستند اما بطور عجیبی همه چیز را در درون بهم مرتبط می کنند.
طبق نظر اینشتن اساس همه چیز از انرژی است و ماده فرم متراکم انرژی است. انرژی دارای ارتعاشات و الگو های متفاوتی است که تنوع خواص و عملکرد ماده و انرژی را توجیه میکند.
مکس تگمارگ فیزیکدان کوانتومی معتقد است که آگاهی از طریق الگو های انرژی تعریف میشود و خلقت بر اساس همین الگو ها شکل گرفته است. پس می توان نتیجه گرفت که برای کسب آگاهی باید الگوهای انرژی وجود خویش را مطابق با الگوهایی که در خود خلقت هستند گسترش داد (و نه بر اساس ذهن).
آچه در عرفان شرق کنترل ذهن خوانده میشود، در حقیقت خاموش کردن الگوهای فکریی است که دارای ارتعاشات خلقتی نیستند تا الگوهای انرژی درونزادی که در ذات ما نهفته اند بتوانند به سطح آگاهی خودآگاه ما نفوذ کنند.
......
انرژی احساسات بدام افتاده همیشه جایی در بدن جسمی ما مستقر خواهد شد ،
و بافت های بدن در ان ناحیه با انرژی ارتعاشی احساس به دام افتاده به رزونانس در خواهند امد.
به عبارت دیگر
ان بافت ها عملا به طور دایم در حال تجزیه ی ان ارتعاش احساسی هستند .
عشق خالص ترین و دارای بالاترین ارتعاش نسبت به تمامي احساس هاست. عشق قویترین و معروفترین احساسی است که هم توسط قلب تولید می شود و هم توسط قلب دریافت می شود
وقتی قلبمان لبریز از نیکوکاری
احتمال دچار شدن به احساسات به دام
افتاده بسیار کمتر است .
چون ما بخشنده ، صبور و مهربان
هستیم.
موانع دریافت فراوانی
برای رشد و بسط آگاهی و دریافت فراوانی مادی و معنوی باید موانعی را که سد راه عبور نور از درون کالبد های ما هستند، بر طرف کرد.
این شامل تمامی زخم ها و آسیب های گذشته و سیستم های اعتقادی و باوری که زمانی برای محافظت ما درست شده بودند، می شود.
مکانیسم های دفاعی روان که بطور ناخودآگاه بخاطر پرهیز از تکرار آسیب شکل می گیرند، در طول زمان به لایه های غیر قابل نفوذی تبدیل میشوند که امکان هر تغییری را از ما می ستانند.
زمانی که در معرض انرژی فراوان قرار می گیرید، این زخم ها و لایه های دفاعی تشکیل شده دور آن به سطح آمده و دوباره زنده میشوند.
بجز بخشیدن اشخاص و یا شرایطی که منجر به آسیب شما شده اند راه دیگری برای عبور از این تنگنا وجود ندارد.
هر چه زخم عمیق تر باشد نیاز به عشق و بخشش بزرگتری هست و همین امر زخم ها را به پتانسیلی برای جهش آگاهی تبدیل می کند.
زمانی که فرد یا موضوعی را می بخشید به معنای واقعی کلمه راه را برای عبور نور باز می کنید.
اطلاعات آگاهی در فوتون های نور و شکل الگوی انرژی آنها مستتر است. پس عملا بخشش و عشق ورزیدن به معنی دریافت آگاهی است.
بجای رفتار واکنشی ناشی از زخم های کهنه، رفتار مبتنی بر عشق، شعور و آگاهی متناسب با خود را در ما پرورش می دهد.
دریافت فراوانی که سالها منتظر آن بوده ایم نیز تابع همین قانون است. زمانی که انسدادی در کالبد های معنوی ما نباشد، برکات و فراوانی بسادگی به سمت ما می آیند مگر خود برتر میزان و زمان بندی متفاوتی داشته باشد که تبعیت از آگاهی خود برتر و پذیرش آن نیز قسمتی از فرآیند رشد آگاهی است.
نکته دوم شرطی شدگی چند هزار ساله ذهنی است.
آنچه از فرهنگ ذهن به ما رسیده است حس عدم کفایت بهمراه احساس شرم و گناه است که پرنده خود دوستی و احترام به خود را کوچانده است.
این حس های ناخوشایند از بزرگترین موانع دریافت نور و فراوانی معنوی هستند.
به جرات می توان گفت که خود دوستی در هیچ جای آموزشهای ما گنجانده نشده و یا این حق ذاتی و طبیعی را به ما یادآوری نکرده اند.
نوازش، ارزش به خود و پذیرفتن آنچه با وجود تمامی کاستی ها هستیم مسلما دامنه دریافت نور و آگاهی را بالا می برد.
تا کسی نتواند خودش را به درستی دوست داشته باشد، واقعا نمی تواند جایگاه تجلی عشق برای دیگران باشد.
برکات، فراوانی مادی و معنوی و آگاهی ابعاد بالاتر بطور سرشار و آکنده و در تمامی لحظات در کنار و گرداگرد ما وجود دارند. آنچه مهم است فارغ شدن از خود و دمی آسودن در این آگاهی حاضر است.
بدن انرژيک ما ذراتی از جنس نور است؛ از دیدگاه فیزیکدانان همچون رودخانه ای در حالت دگرگونی و حرکت است که ذرات زیر ماده ای آن با سرعت نور لحظه به لحظه دگرگون می شوند.
این ذرات شبکه ای نامرئی از نور را گردا گرد جسم تشکیل می دهند که در آن نفوذ کرده و کالبد انرژیایی را می سازند؛ در این کالبد ها هر سلول زنده ی بدن انسان دارای همان جلوه های بدن انرژیک است و با استفاده از امواج نوری می توان برای ایجاد تغییر در الگوی ارتعاشی آنها عمل کرد.
این شبکه ی انرژیایی نیمه شفاف دیده می شود و از مجراهایی عبور می کند که همان کانال انرژی است.
و منطبق با الگوی شبکه ی عصبی عبور کرده والبته به سطح پوست محدود نیست بلکه تا فاصله ی25سانتی از آن عبور می کند ودر نقاطی دیگر دوباره به آن بر می گردد.
اشکال در جمع یا تضعیف نور و حلول هر انسداد در بین کانال ها باعث بروز بیماری می شود؛ یکی از روش های پیشگیری ودرمان بیماری جذب وذخیره ی نور در بدن است؛ همچنین ممانعت از تضعیف آن و همچنین پاکسازی کالبد های انرژیایی امکان دارد در ابتدا با ورود نور به بدن علائم اختلالات جسمی بر جا بماند؛ همچنین اختلالاتی که از سال ها پیش در بدن وجود داشته چون نور های وارده سموم را که در سال های قبل در سلول ها ذخیره شده به جوش می آورد بیماری سرکوب شده را از آن تخلیه می کند و این پالایش بدن را شکل می دهد .
ذخیره ی آن آثاری به مراتب بیشتر از شفا و پرورش بدن بر جای خواهد گذاشت و کل زندگی را تحت تاثیر قرار می دهد.
ذخیره ی نور انسان را تا شفا خواهد برد و زندگی انسان را تحت تاثیر قرا خواهد داد؛ در حالت عادی پایین بودن ارتعاشات بدن و کمبود نور در بدن مقاومتی را ایجاد می کند که حاصل آن اصطکاک بین ارتعاشات پست و ناخالص سلول ها و ارتعاشات عالی روح است که عوارض جسمانی را به همراه دارد .
پس برای هماهنگ شدن با ارتعاشات عالی تر باید سلول ها را از طریق افزایش نور موجود در آن ها آماده کرد تا امکان دریافت نور از سطوح بالاتر آن ها فراهم شود؛ تا وقتی بدن تو نتواند به ارتعاشات بالای روح پاسخ دهد نمی توانی در مسیر تکامل روح قدم برداری؛ این یعنی لزوم ارتقای ارتعاشات بدن به سطوح بالا تر بدن فیزیکی و همه باید با هم ارتباط داشته باشند به دلیل اینکه بدن قابلیت تبدیل چیزها را به نور دارد.
کالبد اثیری که حاصل تارهای نورانی و ظریف است، انرژی های حاصل از افکار و کلمات، احساسات، هوایی که تنفس می کنیم، غذایی که خورده می شود و انرژی های معاشرت با دیگران و محیط را جذب می کند، می تواند آنها را به انرژی تبدیل کند...
تا بدانم🙏
.:
اجازه ندهید......
کلمات دیگران باعث دردتان شوند.
سخنان دیگران باعث رنجش تان شوند.
اعمال دیگران زنجیرهایی برای زندانی کردن تان شوند.
نابینایی دیگران هدف تان را پنهان کند.
ناباوری دیگران عشق تان را لکه دار کند...
اجازه دهید....
کلماتتان باعث قوت قلب دیگران شود، الهام بخش شان باشد و مسیرشان را روشن کند.
اعمال تان زنجیرهای دیگران را باز کند.
دست هایتان چشم بند را از دید دیگران کنار بزند.
عشق تان یک نمونه ی درخشان برای دیگران باشد، الهام بخش باورشان شوید.
و در پایان اجازه دهید محبت شما حقیقت عشق باشد
شمس تبريزي سه شکل از ظهور حالات روح انسان کامل در حال تصوف را در موسيقي،رقص، شعر مي داند
همچنين شمس تبريزي شادابي انسان، صميميت او با ديگران و باز کردن ذهن او براي پذيرش تمام دانستني ها و علمها را در رقص مي بيند.
با مثبت فکر کردن
صدا تبدیل به موسیقی
حرکت تبدیل به رقص
لبخند تبدیل به خنده
و زندگی تبدیل به
جشن می شود
مثبت فکر کنیم
رقص پرواز روح و جسم انسان است
انسان ها پیش از آنکه قابلیت نوشتن را کسب کنند، میرقصیدند. گونتر کرویتز از دانشگاه اولدنبورگ معتقد است که تحرک همراه با موسیقی به افراد قدرت و خودآگاهی میبخشد.
رقص یعنی احساس درونی
خنده و شادمانی بهترین نیایش جهان هستی است .انسان شاد دیگران را آزار نمیدهد بلکه آنها را نیز در شادی خود سهیم میکند .
هر که را دیدی که قصد آزار تو را دارد ،بدان شاد نیست . بدان مشکلاتی دارد که هنوز در خود حل نکرده است.
زندگی آدمی پر از چالش است باید بتوان زیبا دید تا سخت آسان گردد.
از آنان که زیبا نمی بینند و زیبا فکر نکرده و عمل نمی کنند دلگیر نباش ، تنها برایشان دعا کن که شادی نصیبشان شود .
پرسیدم عشق در کجاست؟
پاسخ داد :
عشق در هواست، تو نَفَس هایت را جانانه بکش...
سایه ات برسرمان حضرت عشق
آخه یه وقتایی بیمحابا هر جا باشه میرقصم.. گاهی شده در خیابان..😂
باید انرژیم تخلیهشه.. نمیتونم بروز ندم..🙈 دست خودم نیست..
خیلی توی خلسه فرو میرم..🙈
رقص خیلی شادم میکنه.. باعث میشه خیلی زود چیزهایی که باعث اذیتم شدند فراموش کنم..🙈
موسیقی.. رقص.. شعر..
عاشق هر سهام.. و هر سه منو همیشه شاد نگه میدارند.. حتی اگه توی اوج غم باشم..
ممنونم باااانوی عشق..
برای پستهای فرازمینیتون