متاسفانه برخی از ما سطحی و ظاهرنگران، کمی تا قسمتی آشکار؛ شتاب داریم و شتابزده رفتار میکنیم.
این رفتار ِ شتابآلود در تمام ِ برخوردهای ما دیده میشود، از جمله عشق...
به هر دوستداشتنی، برچسب بینوا و مظلوم عشق را، میزنیم و وقتی دوستداشتن در سیر نزولی خود قرار گرفت، چون در ظاهر نام عشق گرفته بود، دامان پاک و معصوم ِ عشق را لکهدار میکنیم.
درحالی که *عشق* در سرزمین خود به درجات عالی کمال میاندیشد و روحش از جریانات دوستی ناپایدار بیخبر است.
ناگاه، اتفاقی که نباید بیفتد، میافتد.
ماموران ِ امنیتی احساس ِ زخمی، با شعار ِ *شکست عشقی خوردهام* به سرزمین عشق آمده، تهمت ناروا به او زده و در زندان ِ توهمات ِ احساسی شکسته، زندانیش میکنند.
عشق بیچاره؛ در مدتی که در دادگاه ِ احساس ِ زخمی، قضاوت میشود و سعی در رفع اتهامات خود دارد، توان معنوی خود را از دست میدهد و قطعا پس از آزادی، سالها طول میکشد تا برای آن احساس ِ زخمی، عشقآفرینی کند، البته اگر قربانی شکست عشقی دروغین نشود.
بدین معنا که، بارها دیدهایم عشق حقیقی، خالصانه در ِ قلبمان را میکوبد، اما به خیال ِ شکست ِ عشقی که در واقع شکست ِ دوستداشتنی معمولی بود، در را به رویش باز نمیکنیم و در انتظار عشق میمانیم.
انتظاری که بیهودهست...
فرصتی که با شتابآلود رفتار کردن، سوخت میکنیم.
***
گاهی عشق...
اما گاهیهایی که بسیار در خور ِ توجه است؛ عشقش را با دوستداشتن و دوستی ابراز نمیکند.
به بوسهای بر لب ِ یار ختم نمیشود.
دچار همآغوشی و غیر ذلک نمیگردد.
و خیلی گاهیهای دیگرررر که در انواع ابراز ِ احساسات وجود دارد.
اما نام ِ عشق را پراُبهت و پرجذبه به خود اختصاص میدهد!
*شاهزاده*