سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 خرداد 1403
  • روزجهاد كشاورزي (تشكيل جهادسازندگي به فرمان حضرت امام خميني -ره-)، 1358 هـ ش
10 ذو الحجة 1445
  • عيد سعيد قربان
Sunday 16 Jun 2024
    مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

    يکشنبه ۲۷ خرداد

    پست های وبلاگ

    شعرناب
    داستان زندگی من - قسمت سوم
    ارسال شده توسط

    حامی تنها

    در تاریخ : جمعه ۴ اسفند ۱۳۹۱ ۰۰:۱۸
    موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۵۲ | نظرات : ۶

     


    اشک ، چشمهایم را می بوسید . حواسش نبود شانه هایم دارند خودنمایی میکنند . سرش را برگرداند . دیگر اشک ِ خفته در سکوت و تنهایی نبود . باید این بغض به فریاد می رسید .
    -
    حامی ؟ عزیز دلم ؟ چکار میکنی ؟
    واژه ها عروس لبهایش می شدند . هر ثانیه زیباتر و دل نشین تر . نزدیک آمد . دستانش گونه هایم را بوسیدند .
    +
    خوبم . چیزیم نیست
    نزدیک  و نزدیک تر شد . آنقدر که دیگر گرمی نفس هایش  هم قابل لمس بود . آری . غرق شدم میان بازوانش . در آسمانی که هر روز و هر شب در حسرتش می سوختم .
    -
    چقدر دلم می خواست بغلت کنم . چقدر دلم میخواست این روز رو تجربه کنم
    می خواستم چیزی بگویم اما ترجیح دادم سکوت اختیار کنم . دلم میخواست همه ی این سالهای انتظار را سخن بگوید . صدایش آرام جان ِ من بود .
    -
    اتفاقات قابل پیش بینی نیستن حامی . گاهی مسائلی پیش میاد تو زندگی که مسیرت رو عوض میکنه . راهت رو عوض میکنه . باعث میشه از هدفی که داری خیلی فاصله بگیری . مشکلاتی که بیان کردنش جز عذاب دوباره چیزی به ارمغان نمیاره . فقط بهت بگم با زجر به خواستگاریت جواب منفی دادم
    + اشکالی نداره . من آرزوم خوشبختی تو بوده و هست . حالا با هرکی و هر کجا که می خواد باشه
    دروغی بیش نبود اینکه هرجا و با هر کسی ....او را تنها برای دل ِ  خویش می پرستیدم .
    -
    می شناسمت حامی . می شناسمت . توضیح نده . اون روز رو هیچ وقت از یاد نمی برم . یادته ؟ غم شعرات دلم رو لرزوند . هرچه بیشتر سعی میکردم بفهمم ِ ت بیشتر بهت دل می بستم . تا اونجا که گاهی خودم رو جای مخاطبت میذاشتم تا بتونم غم ِ توی چشمات رو رصد کنم . هرچه بیشتر میگذشت عمق ِ نگاهت رو بیشتر درک میکردم . سعی کردم برا نزدیک شدن بهت مثل خودت بنویسم . نمی شد ، ولی به امتحانش می ارزید . شروع کردم . پای نوشته هات نوشتم . اما نتونستم ظاهرم رو نگه دارم . اون روز یادته ؟ یادته چی گفتی ؟ یادته چکار کردی ؟ تازه اونجا فهمیدم وقتی میگن دل به دل راه داره یعنی چی . برای اولین بار آغوشم رو باز کردم برای مردی که همه ی دلم رو از قبل بهش امانت داده بودم . بی چشمداشت . پرده ها که کنار رفتند روزهای آفتابی هم به شب ِ گرفته و آسمان ِ همیشه ابری ما سلام دادن و شیفتگی هامون عیان شدن . هر شب ، شب یلدا بود برای من و تو . محفلمون رو حافظ گرم میکرد و مولانا . میگسار نبودیم اما چه شبها که بوسه ای از راه دور هم مست ِ مون می کرد.
    به اینجا که رسید . نگاهش در افق گم شد . شانه هایم را فشرد . انگار غمی بر دلش سایه افکنده باشد ، میهمان حسرت شد و من خیره به چشمانش به انتظار ِ باقی ِ ماجرا همچون همیشه سکوت کردم .



    و این داستان ادامه دارد


    ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
    این پست با شماره ۱۲۵۲ در تاریخ جمعه ۴ اسفند ۱۳۹۱ ۰۰:۱۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0