سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 خرداد 1403
  • روزجهاد كشاورزي (تشكيل جهادسازندگي به فرمان حضرت امام خميني -ره-)، 1358 هـ ش
10 ذو الحجة 1445
  • عيد سعيد قربان
Sunday 16 Jun 2024
    مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

    يکشنبه ۲۷ خرداد

    پست های وبلاگ

    شعرناب
    ساختار شکنی در شعر (10)
    ارسال شده توسط

    ابوالفضل عظيمي بيلوردي ( دادا )

    در تاریخ : جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱ ۱۹:۴۲
    موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۶۶ | نظرات : ۵

     ساختارشكني در شعر (10)

    فصل دوم

    اثبات سبک زلال (3)

     

     

    هشدار و توجه:

     

     طراحان محترم سایتها به خوبی واقفند که می توان تاریخ ایجاد و ارسال مقاله ای را در اینترنت تا چندین سال عقب کشید و در نوشته ها و تاریخ کامنتها و بحث ها نفوذ و ویرایش کرد.

     

    چنانکه اگر دقت کنید من این کار را به عنوان مثال در صفحه ی (   http://hagzolal.blogfa.com/cat-11.aspx  = + نوشته شده در دوم بهمن 1388ساعت 23:12  توسط دادا بیلوردی | 

     ) کرده ام.

    مقاله ام را در دوم آذر ۱۳۹۱ نوشته ام اما ارسالش رابه تاریخ ۱۳۸۸ تنظیم نموده ام.

    لیکن در انتهای همان صفحه، تاریخ حقیقی را نوشته ام که دروغ و گناه نباشد.

     

     لذا این  امکان وجود دارد که کسی از مطالب زلال ( بعد از تولد زلال ) بدون سر و صدا اقتباس هایی انجام داده و تاریخ مقاله اش را به قبل از دوم بهمن ۱۳۸۸ تنظیم کرده و یا با ویرایش مقاله ی چندین سال قبل خود و افزایش مطالبی از زلال بر آن، چنین ترفندی را عملی کرده و حتّی بر جاهای دیگری هم لینک بدهد ، سپس ادّعا نماید که در فلان تاریخ، بحثهایی در این رابطه در فلان سایتها و وبلاگها داشتم لذا دادا از آنجا دزدیده است. بنابر این  سندهای اینترنتی در چنین قضیّه های حساسی معتبر نیستند.

    گروهی آمدند گفتند:این زلالی که تو طراحی کرده ای دست و پا را می بندد. اما  غافل از این که همین زلال دست و پا گیر الآن دارد در لذت خوانش و انتقال پیام زلال و موسیقی و شورآفرینی های عرفانی  دگرگونی می آفریند. اگر بخواهیم در موسیقی، انقلاب اساسی ایجاد کنیم باید تنبلی را کنار بگذاریم و زلالهای عروضی قافیه دار را گسترش دهیم.

    و....

    و.....

    دوباره تکرار می کنم:  این قالب در باغ ائل گؤلی تبریز ، بدون اینکه قبلاً مشابه اش را دیده،شنیده و یا خوانده باشم برایم الهام شده است. ( مراجعه شود به متن اولین سخنرانی اینجانب در آدرس:   http://www.hagzolal.blogfa.com/cat-8.aspx      ) و یقین دارم که لنگه ی دقیقش و تعاریف و توضیحاتش آنطوری که نوشته ام در هیچ جای دنیا نیست. چون اگر در جایی دیگر بود برایم این چنین الهام نمی شد.

    اینجانب در عالم صداقت حرف می زنم ، بر مجازات خدا نیز  اعتقاد قلبی دارم. لذا در سخنم ذرّه ای دروغ نیست. البته بنده خودم را در این خصوص نه ارباب سبک و قالب، بلکه منشی سخن می دانم و معتقدم  که آفریننده و خالق همه چیز، فقط خداست. 

       

     چرا بر حفظ فرمول زلال، مطابق الهام حسّاسیت نشان می دهم؟!

    این حساسیت بنده و سایر زلالسرایان متعصّب و ماهر، بیشتر روی زلالهای عروضی متمرکز است. اگر فرمول زلال از راز «۲» خارج گردد نمی تواند در موسیقی ساختار شکنی کرده و تاثیر گذار باشد. بنابر این روند امواج روی همان راز « ۲ » و جریان سطر به سطر  تنظیم شده است. لذا اگر این فرمول رعایت نگردد سروده ی ما یا می شود شعر نو و یا می شود یک ترانه ی کلاسیکی که قرنهاست می شنویم، نه زلال.

    اگر در بین قالب های سبک زلال، کشفیّات تازه ای صورت گیرد حتماً راز « ۲ » و جریان سطر به سطر  حفظ خواهد شد و چنانکه اساتید آهنگ ساز نیز مستحضرند تغییرات ارکانی در همین محدودیت های ساختاری هست که تنوع و دیگرگونی در موسیقی را پایه ریزی می نماید.

     

    جواب بر گلایه ها از کشورهایی:

    بنده یک سال قبل از  به چاپ رفتن کتاب « اولین های شعر زلال » آگهی و فراخوان داده بودم که کسانی که زلال دارند برایم بفرستند. چطور شده که این آگهی را در کشورهایی چون آمریکا و افغانستان و تاجیکستان دیده اند اما در بغل گوش ما ، ترکیه ندیده؟! ترکهای همزبان من حتّی یک زلال هم برایم نفرستادند. فقط یک کامنت با اسم جعلی گذاشته بودند و آن هم عین کلامش این بود: « بو قالیبی تورکویه وارد ائدیب ادبیاتیمیزین ایچینه آفتافا گؤتورمه!» یعنی: این قالب را به زبان ترکی وارد نکن و بر ادبیات ترکی لطمه نزن!

    این کامنت را که دیدم خیلی غصه خوردم. انتظار داشتم  از ترک زبانهای همخونم  برایم  زیاد زلال بفرستند اما یک نفر هم  استقبال نکرد و چشم انتظار ماندم. در حالی که این زلال های عروضی که بنده در زبان ترکی نوشته ام. برخاسته از بطن اصل ترکمردی بنام دادا بیلوردی هست و در موسیقی ترک محشر می کند.

    همچنین چطور شده که این فراخوان زلال را افغانستان دیده و همسایه اش هندوستان ندیده؟! البته بنده نمی توانم کارم را بر جایی تحمیل کنم. این جوابی هست به برخی گلایه ها...

    در تعجبم که چرا خیلی ها چشمشان بر نمی دارد که پرچم وطنم ایران در بالای زلال بوزد؟!!!! آیا نتیجه ی فرط حسادت هم،  وطن فروشی است؟!!!

     

    وطن اصلی من کره ی زمین است.

    امید به رشد این سبک در کشورهای دنیا بیشتر است و آهنگسازی روی قالب های عروضی بر این امر شتاب می بخشد. واقعاً خواننده ی زلال هم باید استاد بخصوصی باشد، برخی زلالها نفس می خواهند.

    بنده یک شاعر ترک زبانم . لذا احساسم در زلال های ترکی با ضمیر کشورهایی چون آذربایجان و ترکیه همخوانی دارد. و آرزو می کنم که زلال های عروضی ترکی در کشورهایی چون ترکیه و آذربایجان با افتخار  و با احساس سربلندی آهنگسازی شوند . و  زلال های فارسی هم در ایران ، کشورهای همجواری چون افغانستان ، تاجیکستان ، پاکستان ، هندوستان و.... و یا به تلاش ایرانیان مقیم خارج به مرحله ی آهنگسازی برسند... گاهی اینگونه حرفهایی را که می نویسم برای خودم  غصّه می خورم....

    امیدوارم آهنگسازی زلال های عروضی در برخی کشورهای فارسی زبان شروع شده باشد. خوشبختانه بستر رشد این سبک در کشوری مثل ترکیه و آذربایجان در زبان ترکی، در تداوم یک تنوع موسیقی فراهم است و بنده هم با این شوق و آرزو بر زلال های ترکی ام استحکام می بخشم که وارد موسیقی ( بخصوص موسیقی های معنوی) گردد و نسل ها را از این لذت بهره مند نماید. در هر حال بنده مفتخرم بر زلالی که در مغز آذربایجان و در آغوش وطنم ایران متولد شده و دارد با تمام افتخار آفرینی فراتر از مرزها جریان می یابد. البته این حرفهای مجازی به خاطر حفظ امانت میباشد. وطن اصلی من کره ی زمین است.

     

    افسوس و هزاران افسوس:

    از عمر زلال نزدیک به سه سال گذشت اما هنوز به جای اینکه به راحتی قدّ علم کند، بطور غریبانه بر دفاع از خویش مشغول است. تکبّر ها و غرض ورزی ها نگذاشتند آنگونه که باید بال و پر بگشاید. جریان را طوری به دعوای نام و شهرت کش دادند که هیچ انتظاری نداشتم.

    همانطوری که پیش بینی کرده بودم  زلال در کوچه های خطرناکی کتک خورد و برایش لگدهایی ناجوانمردانه زدند. حسادت پشت حسادت. جهالت پشت جهالت.

    و حتّی در لباس نقد در وضعیّت فجیعی اقدام به تهمت و افتراغ و شبهه افکنی کردند. بزرگمردانی از ادبیّات هم به جای اینکه جانب حق را بگیرند، طرف همدیگر را نگهداشتند و در حقیقت شخم بر تشویق زدند و بذر سستی کاشتند. گویا چنان پنداشتند که من نه برای خدمت بلکه به قصد شهرت قدم بر می دارم.

    علّت اینکه مرتّب از این طریقه دفاع نموده و در  مقابل مدّعی ها واکنش و مقاومت نشان می دهم این است که فرمول اصلی و تعریف شده ی زلال به دست افراد نا محرم و ناشی و یا به چنک افرادی مغرض نیفتد .

    زلال ( این کودک سه ساله ) بر هر گونه رفتار و تغییری عجولانه و شتابزده ، حسّاس است و باید مراقبت بیشتری از آن به عمل آید.

    نگرانم.

    نگرانم بر اینکه  زلال را نتوانند نگهدارند.

    زلال را کتک نزنید!

    زلال را زخمی نکنید!

    دست و پای زلال را نشکنید!

    زلال را سالم نگهدارید!

    من زلال را به شما سالم تحویل داده ام.

    برایش تخته تابوت وصل نکنید!

    اگر زخمی بکنید و دست و پایش را بشکنید و یا جراحتی بر بال و پرش وارد نمایید، حتماً در صدایش تغییرات ناهنجاری را شاهد خواهیم بود.

     

    خواهش از زلالسرایان عزیز:

    دوستانی که در عرصه ی زلال زحمت پیوسته می کشند و در انتشار زلال، قدم های مؤثری بر می دارند، ، تأثیر گذاران شعر زلال هستند. لذا خواهشمندم  زلالسرایان عزیز، وارد بحث هایی اختلاف انگیز نشده و با آسودگی خاطر به نوشتن زلالشان ادامه بخشیده و به خلق شاهکارهایی در این سبک  اقدام ورزند. چرا که ما قصدمان خدمت به نسل بشر است و اجرمان را از خدا خواهیم گرفت.

    بنابر این هرکس هر  گونه سؤالی در خصوص زلال داشته باشد جوابش در داخل سخنانم هست. زحمت می کشد مطالعه می فرماید و جوابش را پیدا می نماید.

     

    درد دل

    چرا در خلوت، عرق از پیشانی ام  باریده و در آشکار ، خجالتی را زیر پا گذاشته و از سبک زلال دفاع کردم؟! ( عرق می ریزم به این خاطر که مبادا چنان تصور نمایند که من شهرت پرستم )

    علّتش را می دانید؟!

    آیا هیچ می دانید چه افتراهایی پشت سرم زده اند؟!

    آیا هیچ می دانید که مرا به چه لحن های خراب و ادّعاهای رکیکی تحقیرم کرده اند؟!

    آیا از رنگ سخنان مخالفان زلال خبر دارید؟!

    آیا هیچ اثری از تیرهای حسادت که برایم خورده می بینید؟!

    بنده فردی شهرت طلب نبوده و به دنبال آن نیستم که در این کره ی شکاف برداشته که معلوم نیست تا کی به گردش در مدار وصله دار خود ادامه خواهد داد، صاحب نام و مقامی باشم که مثلاً در چند روزنامه تمجیدم کنند. آیا هیچ از بیرون به کره ی زمین نگاه کرده اید؟! کره ی زمین در بین کهکشانهایی عظیم الجثّه گم شده است!!! به خدا قسم اگر کره ی زمین را به اسمم عوض کنند و از طلا مجسمه ام را بر در هر کشوری بیاویزند عین خیالم نیست. برای اینکه بنده اینجا را قبول ندارم . و  نام و مقامی استوار در هیج جای کره ی زمین نمی بینم . ماندنم هم از روی اختیار نیست. شعر نوشتنم هم از روی اختیار نیست. من همیشه در تقلّا هستم که به این زودی از اینجا بروم. اگر هم ذرّه ای علاقه داشتم آن را نیز در  عمق زمان بر باد دادم.

    بنده اصلاً در فکر این نبودم که از زلال ، چنین دفاع بکنم. یعنی انتظاری نداشتم که به این مرحله برسم. بنده را وادار کردند تا عرق ریزان از او طلب یاری بنمایم. از یک سو  در مخالفان نیز چندان تقصیری نمی بینم ، برای اینکه احساس می کنم که شعر زلال حدود پنجاه سال زودتر از وقت خودش متولد شده است . حالا چرا زود ؟! و چرا به دست بنده؟! نمی دانم!

    آیا در برابر مخالفان، وظیفه ام این است که بنشینم و بگویم شما راست می گویید؟! و بعد بساط زلال را به این راحتی و آسانی جمع بکنم؟! و حق را زیر پا بگذارم؟! آیا هیچ می دانید که زلالسرایانی را با سخنانی مغرضانه و  آلوده به حسد از نوشتن باز داشته و بر ادامه ی کارشان سست و پشیمان کرده اند؟! آیا واقعاً در بین زلالهایمان ده بیست تا شعر حسابی نبود که ما هم مثل دیگران با انتشاراتهایی قوی ، و پخش کننده هایی ریشه دار و  بالدار و... مورد حمایت قرار گرفته و  این سبک را گسترش بدهیم  و جوانانمان را از تنبلی درآورده و به سوی هنر و کاری تازه تشویق نماییم؟! چرا باید خاموش می نشستم؟! آیا براستی زلال جرقّه ای بر انقلاب فرم و بیان و موسیقی و نظم آفرینی جدید، در شعر نمی باشد؟! چرا زلالسرایان را از برخی سایتها اخراج کردند؟! آیا واقعاً از روی دلسوزی بر ادبیات است یا از روی حسادت و تنگ نظری و جهالت؟! کدام انسانی غربت بر زلال را این چنین روا می داند؟! آخه چرا من در وطن خویش این چنین غریب ماندم!؟ آی برادران فارس زبانم! آی برادران ترک زبانم! آی برادران عربی زبانم!.... آی هم وطن!

    اگر قرار باشد که در برابر هر ناحقّی خاموش بنشینم پس جایگاه ایمان کجا رفته است؟ چه کسی جرأت دارد از یقین حرفی به زبان آورد؟ چه کسی حق دارد از امدادهای غیبی و عالم غیب و الهام و معنویت و شهود سخن بگوید؟!

    خدایا تو خود می دانی که من در پی مقام و نام نیستم و جز رضایت تو را نمی خواهم. از آنهایی که دلم را شکسته اند در گذشتم و باقی را به تو می سپارم. من در ادای رسالت شاعری ام  کوتاهی نکرده ام.

    خدایا در موقع جان دادنم به فریادم برس و چنان آرام از دنیا نجاتم ده که هیچ ندانم.

    خدایا از این کره ی خاکی چیزی عایدم نشد. مرا از اسرار دیگر این عالم آگاه ساز و چشمم را از لذتهای مجازی این سرزمین بپوشان.

    خدایا زلالسرایان عزیز را  در آن دنیا در بالاترین مقام  معنوی خویش ساکن گردان و بر همه ی زلالدلان ، عنایت خویش را دریغ نفرما!

    اگر من زلال را فقط و فقط با رضایت تو نگهمیدارم پس خود حافظ باش.

    خسته نباشید

    همه ی شما را به خدای عادل می سپارم

     

     خادم اهل قلم

    دادا بیلوردی

    دوم آذر ماه  ۱۳۹۱ هجری شمسی

     

    توجه : برداشت مطلب با ذكر منبع بلامانع است


    ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
    این پست با شماره ۱۲۴۳ در تاریخ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱ ۱۹:۴۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    1