سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        داستان زندگی من - قسمت اول
        ارسال شده توسط

        حامی تنها

        در تاریخ : چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۱ ۰۴:۳۲
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۷۵۶ | نظرات : ۸

        در زدند . مادر صدایم میزد ... حامی ؟ صدای در ُ  نمی شنوی ؟ پاشو من دستم بند ِ . بی حوصله بودم . نمی دونم چرا . این بود که با عصبانیت گفتم   : یعنی کسی نیست این در بی صاحاب ر ُ باز کنه ؟ آیفون هم که خراب ِ . کی حوصله داره تا حیاط بره ... اَه .
         کتاب می خواندم که در زدند . عطر سنبل عطر کاج . بخاطر ندارم ، هیچگاه ،  آرامش واقعی را تجربه کرده باشم . دلم همیشه آشیانی آرام را خواستار بود . که روزهای ابری َ ش را ، در حالی که تکیه بر صندلی ننویی داده و یک فنجان چای در دست دارم رو به سوی تراسی که در حیاط مقابلش ، درختان ،  با نسیم به پایکوبی مشغول اند ، بگذرانم .
        مکانی آرام برای خلوت کردن با ضمیر نانوشته ای که هر برگش برای خود حکایت ها دارد .
        بگذریم ...
        در را که گشودم خشکم زد . باورم نمی شد که شهزاده ی تنهایی ِ من ، شهرزاد ِ یلدای عاشقی ، شاپرک ِ گم کرده راه ، اینک پشت در به انتظار ایستاده باشد .
        +
        سلام ..
        -
        سلام . احوال شما ؟ خوش اومدین . بفرمائید تو .
        +
        مزاحمتون نمیشم .
        -
        این چه حرفی ِ . مراحمید . بفرمائید .
        این پا و آن پا میکرد . نمی دانستم زیر لب هایش چه پنهان کرده ، این بود که سکوت کردم تا آنچه در دل پنهان داشته را عیان سازد .
        +
        میشه باهات حرف بزنم ؟
        -  در خدمتم ... امرتون ؟
        + بریم همین پارک بغل ؟ کمی صحبت کنیم
        می دانید . برای آنکه همیشه به انتظار یار نشسته ، دیدن دلدار  به منزله ی ورود ِ به بهشت است .
        -
        میرم حاضر شم . کمی معطل میشین . اشکالی نداره ؟
        + منتظرت میمونم


        و این داستان ادامه دارد ...


        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۲۳۹ در تاریخ چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۱ ۰۴:۳۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3