يکشنبه ۲ دی
چند نوشته قدیمی...
ارسال شده توسط در تاریخ : سه شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۱ ۱۷:۲۶
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۱۹ | نظرات : ۹
|
|
اینو بدون تویی که هر کاری دلت میخواد با من میکنی یه روزی همین بلا ها سرت میاد.!!
این نفرین من نیست بازی زمونست!!
دل بشکنی دنیا دلت رو میشکونه .!!!
ظلم کنی بهت ظلم میشه !!
ای آدمایه این زمین بدونید من بخشیدمتون ولی نمیتونید جلوی زمونه بایستید!!!
من رو دور میزنید زمونه رو میخواین چیکار کنید؟!!!
نوشته دهم
يه رنگ باش تو اين زمونه چند رنگ بودن هنر نيست .
آدما كه خاص شدن يه رنگ بودن .
براي تك بودن يه رنگ باش.
حتي سياه.....!
نوشته یازدهم
یه چیز تو دلم مونده نمیتونم نگم....
دارم میبینم همه مردم زندن و زندگی نمیکنن....
ولی هیچی نمیگن.....
صبر این ملت منو به تعجب آورده....
اینجا پدرا از صبح تا شب کار میکنن فقط برای این که یه لقمه نون بیارن خونه...
مادرا صبح میرن دمه تره بار تا...... شب زحمت میکشن تا بچه هاشون قوی باشن ....
اینجا چرا هیچکی زندگی نمیکنه همه فقط زندن ؟!!!!
من نمیخوام زنده باشم میخوام زندگی کنم.........
دنیا اینو بدون من فرق دارم ....
نمیزارم باعث بشه زندگی نکنم ....
من زندگی میکنم....
حتی اگه یه روز زندگی کنم ولی زندگی میکنم....
زندگی رو ترجیح میدم به زنده بودن.....
زندگی.........
نوشته دوازدهم
فانوس
راسیتش اینم مثل اون سه تا نوشته قبلم پر از ایراد
به جز نوشته یازدهمم بقیه اشون رو روم نمیشد بزارم توی سایت ولی شما بزرگواری کنید و بازم بهم راهنمایی کنید تا ایراد های قدیمم رو درست کنم
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۲۰۱ در تاریخ سه شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۱ ۱۷:۲۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.