ساختارشكني در شعر (5)
( جرّاحي و عمل )
5- تركيبات و تشبيهات
از جمله موارد مهمّي كه به شعر ، شعريّت مي بخشد ، نوع و كيفيّت تركيبات و تشبيهاتي است كه در بدنه ي شعر استخوان بندي مي شود .خلق تركيبات و تشبيهات تازه و بجا از پايه هاي ماناي شعر امروزی بوده و بدون آنها عمر شعر تضمين شده نمي باشد . بنابر اين هرچه مطالعه ي خود را در اين خصوص افزايش دهيم بازهم كم است ، براي اينكه با گذشت زمان ، حسّ زيبايي پسندي و نوگرايي در بشر توسعه يافته و به موازات آن كشفيّات نوين مورد آزمايش قرار مي گيرند . گاهي يك تشبيه تازه مي تواند قطعه شعري ديروزي را كاملا ً به روز بكند. لذا بايد با تشبيهات گوناگون ، عصاره ي مضمون را چون عسلي گوارا بر استكان حسّ طلائي ذهن زلال مخاطب ريخت و با تركيبات تازه اي چون آسمان زلال بر آيينه ي چشم جهان بين در كهكشان شعر ، عطر نور گشت و دريچه هاي خانه ي ذهن آدمي را غرق در لذّت حاصل از جلوه هاي تماشايي نمود. منتها بايد مواظب بود كه تركيبات و تشبيهات مناسبي آفريد و در آرايش و چينش كلمات نهايت دقّت را بعمل آورد. نمي شود به بهانه ي ساختارشكني و نوگرايي ، با هر تركيب و تشبيهي كنار آمد . زيرا كه آنوقت اقتدار ادبيّات به هم مي خورد و بزرگان و حافظان غيرت فرهنگي نسل آينده ي ما براي جبران چنين ضايعه اي خون دل مي خورند . به هيچوجه درهم و برهم شدن مفهوم و مضمون به معناي نوگرايي و ساختارشكني نخواهد بود .
- به عنوان نمونه به قطراتي از درياي تركيبات و تشبيهات تازه كه مي توانند در شعر هاي امروزی (در قالب های مختلفی چون نيمايي و سپید و غزل و رباعی و زلال و ... ) كاربردي شوند اشاره مي شود : پاي عطش - روان وارونه - موج عطش فرياد - قطره ي داد - پائيز خونين - عروس شعله ي خورشيد - گيسوان خورشيد - شعر زلال ماورا - پائيزگون - گريه دار - روحزا - زمستان وند - سرْگيج - خاررخ - تيغ نگاه - بستر چشم - باران تبسّم - قطره هاي خيال - آبشار خيال - چشمه ي نور - تازَنده - قلب دوز - مانش - خورشيدْدل - آسمانْ دل - كهكشان خيال - نشانا - رانا - ماه انگيز - گردْنور - پاي نور - كهكشانْ خراش - قهرباني - گيسوي طلائي شب در آغوش ماه - گردن خورشيد - پسرانگي - سياهي روز - درياي دود - زلف آتشين - چشم كوير - كوهْ دل - عشق پردازي - چشم هاي زرد آسمان - خنده ي شور - غروب فرهاد - غربت شيرين - هزار سر - قند خون - آفتاب چشم - آفتاب خنده - بانوي پگاه - سپيدهْ بانو - سپيدهْ مرد - سارقانه - خاردان - سرانداز - شوره ي باران - درياخراش - نرم نرمك - سخت سختك - سردپوي - خشك منش - خشك خشكك - آفتاب زلال - تيغ رنج - رقص نور - رقص زخم - گلزخم - عطر دل كُش - عطر دل كِش - شميم نفرت - عطر چمن - عطر غزل - يك بيت بوسه - آه بدبختي - خميازه ي عشق - سيب سربلندي - هم جگر - هم نور - دست به هوا - سبز پا ( بد قدم ) - طلسم غرور - خورشيد عبور - دست گنديده - موج كمر - چشم دريا - غزل چشم - شعر تر چشمان - چشمك هاي باراني در جمال دريا - شميم زلال باران - برفْ دل - كولاك عبور - فروردين آرزوها - اسفند انتظار - دستان بلور - بلنداي خورشيد - بساط چشم - صخره ي غم - قرآن چشم - سوره ي جنون - نسيم روان - عشق خاكستري - ياس سياه - حديث زنانگي - پيراهن ياس - كتاب روح - پرونده ي دل - نسيم زلال - خاك سبز - افاده ي زمان - زمان وارونه - زهرخند - عرق سوخته - تبسّم سبز - خنده ي سرخ - اشك سياه - ناله ي زرد - سيل نگاه - آب سر به زير - قدم هاي پژمرده ي آب اميد در كوير خسته زندگي - ناز فرّار - بوسه ي جدايي - بوسه ي شور - آسمانْ بازي - شيرين نگري - باغچه ي خزاني - دلْ بهار - پاي خزان - عبور سرخ - چشمه ي حضور - باغ نگاه - آغوش نور - زنگ دل پر رنگ - رديف نگاه در قوافي چشم - لَبهاي قلب - قدم هاي خون در شاهرگ جنون - هوس خشك - گل هاي زمستاني - كابوس آسماني - حسرت گنديده - ابر پر از خالي - ناز پرتقالي خورشيد - عاقل ديوانه - قهوه ي دل - عينك محال - ساعت سرگردان - عكس حيراني - چرخه ي غرور - مردْخانه - زندان چشم - امواج لب - اذان عدالت - لب نوشي - بوسه كاري - بوسه ي تير - سجده ي كوه - دعاي سبز - استقامت سرخ - حضور سفيد - باران برگ - ترانه ي خش خش - دختر صبر - عسلابه - شاخه ي ناز - پلنگ جنون - فتيله ي خورشيد - دست ابر - چشم خالي - شراب اشاره - عسل عشق - باده ي ماورا - غزل ماورا - ...
يك مثال عمــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــلي :
از تركيبات و تشبيهات زير به جوشش دل خود پيوند زده و قطعه ای پر احساس خلق مي كنم . توجّه فرماييد :
- ترانه ي خش خش
- باران برگ
- روح زدا
- خورشيدْدل
- پائيزگون
- گلزخم
- چشم كوير
- خنده ي شور
شعر خلق شده :
باران برگ
روح زدا مي شود گهي
گلزخم هاي سرخ دلم
باد مي كنند
پايم چنين
ترانه ي خش خش كه سر دهد
از برگ نيمه جان
گله خيزد بهار را
خورشيدْدل !
به من برسان
خنده هاي شور
چشم كوير
از عطش لاله ، خون شود
ازمن گذشته
.
.
.
عشق تو پائيزگون شود !
تذكّر : موارد بالا مثال و اشاره اي از درياي بيكران عبارتها بود . لذا در عالم شعر ، جوهره و عصاره ي احساس است كه به دنبال تشبيه و تركيب مي گردد. گاهي اوقات مفهوم يك بيت يا قسمتي از شعر ، حسّ تشبيه آفريني را بطور غير مستقيم به مخاطب القاء مي كند كه به آن تصوير و جلوه ي شعر مي گويند . مثال از زنده ياد استاد حسين منزوي :
به غير آينه ، كس رو به روي بستر نيست
... و چشم آينه جز ما ، به سوي ديگر نيست
... تو هم از آينه چيزي مپرس ، از من پرس
كه كس به راز تنت از من آشناتر نيست...
6- چهارچوب و فنون اساسي
چهارچوب و فنون شعر چه در ساختار كلّي و چه در ساختار جزئي تابع يك عدّه اصول تعريف شده اي مي باشد كه خلق شعري ماندگار بدون رعايت آنها در حدّ غير ممكن است . بي ترديد چهارچوب يك غزل كلاسيكي با چهارچوب يك شعر نيمايي متفاوت خواهد بود . لذا علاوه اينكه جوهره ي جذّابيّت و تخيّل در شعر مدّ نظر است ، ساختارشكني يا دگرگوني در كيفيّت مضمون و معنا نيز از عناصر تشكيل دهنده ي فنون اساسي شعر به شمار مي آيد. شاعري كه در انديشه ي نوآفريني در شعر است بايستي هم در چهارچوب كلاسيكي و هم در چهارچوب نيمايي و سپيد و... ، فنون اساسي شعر را رعايت نمايد. مثلا ً در شعر كلاسيكي توجّه به قوافي و يكنواختي اوزان عروضي موجبات استحكام در استخوان بندي شعر را فراهم مي آورد. امروزه دغدغه ي فرهنگي بيشتر شعر دوستان بر سر آن دسته از شعرهاي آزاد يا سپيد و نیمائی است كه چندان با نثر يا قطعه ي ادبي فاصله ندارند. عنايت داشته باشيد كه تخيّل و آرايه هاي ادبي به تنهايي نمي توانند جايگزين همه ي فنون در يك قطعه اي به نام شعر باشند ، براي اينكه نظيره اي اين چنيني در داستانها و بعضي از متون ادبي نيز به روش مطلوب و دلپسندانه اي مشهود است . تعقيب زبان نو و ساختارشكني در شعر به هيچ عنوان به معناي گريز از چهارچوب و فنون در خلق شعر نمي باشد. در هر صورت شاعري كه مي خواهد ماحصل احساسش ماندگار باشد مي بايد قبل از ظهور شعر ، چهارچوب آن را مشخّص نموده و از فنون شعر براي ظهور انديشه هاي نو برخوردار گردد. مثلا ً ظهور احساس در قالب يك غزل كلاسيكي با مشكلات موسيقيايي و يا قوافي معيوب از عمر اثر مي كاهد هرچند آن احساس داراي نگاهي نو و امروزي باشد . و يا ظهور شعر در قالب آزاد به معناي آن نيست كه فقط به بريدن جمله و نوشتن پلّه اي مطلب اكتفا بكنيم. اساس اين است كه آهنگ شعر ، مافوق آهنگ نثر و متفاوت از آن باشد و در جاي خود از قوافي هم آهنگ نيز بهره گرفته شود . بنابر اين رعايت اصول قالب و فنون ادبي شعر براي هر شاعري كه مشتاق است اثرش براي قرنهاي متمادي باقي مانده و مورد استفاده قرار گيرد بسيار ضروري به نظر مي آيد. اصولا ً بايد آن تيپ از شعرهايي كه ساختارشان به نثر نزديك است داراي تصاوير و تخيّل قوي باشند تا كمبود حاصل از فقدان آهنگ هاي عروضي را جبران نمايند ُ اما بشرط رعایت فنون اساسی ژانر مورد نظر.
باري ، آرزويم اينست كه دوستان عزيز با خلق آثاري ماندگار موجبات ياري به فرهنگ مقدّسمان را فراهم آورده و در اين راستا خدماتي در خور اصالتمان به همنوعان خود در دنياي ادبيّات ارائه فرمايند .
7- برداشت و تقليد
برداشت و تقليد در شعر از قديمُ الايّام بوده و هست و خواهد بود.
بنابراين چه در برداشت فكري و چه در برداشت و تقليد كلامي ، موظف به رعايت اصولي هستيم كه از آداب گذشتگان براي ما به ارث رسيده است و آن چيزي نيست جز رعايت ادب و معرفت در محضر بزرگان.
دقّت داشته باشيم كه صحبت از زبان نو و ساختارشكني در شعر است و تقليد كلامي در راستاي استفاده از واژه هاي سخت ديروزي در شعر امروز ، راهگشاي خلّاقيّت نوين نمي باشد . لذا بايد گذشته را مرور كرد و آينده را تفسير .
بايد با كاوش در گذشته ، از انديشه هاي ماندگار ، پرتوهايي را كشف نمود و تقليد را همچنانكه زمان مي خواهد به حالتي پيشرفته تر رساند . در موقعي كه عصر ، عصر اينترنت و ارتباطات ماهواره اي است ، جا دارد كه برداشت و تقليد در شعر نيز پيشرفته تر باشد .
چيزهاي خوب را بايد تقليد كرد اما نه بصورتي كه به زمان تحميل گردد .
در افكار اجدادمان خيلي ناگفته هايي مفيد بوده است كه در عصر خود به دلايلي نتوانسته اند به ظهور برسانند و حالا ما موظّفيم از راه اثرشان ، به مغز نگاه و انديشه شان نفوذ نموده و آنچه را كه زمان اقتضاء نمي كرد بگويند و حالا اقتضاء مي كند ، برداريم و به نسل هاي حال و آتي برسانيم . رسالت يعني اين .
الآن هم همينطور است ، زمان براي ظهور بعضي از انديشه ها اقتضاء نمي كند و اين نفوذ و برداشت را نسل هاي آتي ادامه خواهند داد .
شاعر ، آزاد و مجاز است تا از هر انديشه اي تقليد بكند و كسي نمي تواند انديشه اي را بر او تحميل يا تكليف نمايد . ليكن جامعه ي امروز ، بيشتر متوجّه انديشه هايي بکر با زباني به اصطلاح به سليقه ي شفاف امروزي است .
اگر مي بينيد انديشه اي نو و نگاهي پيشرفته رو به ظهور است و به اصالت فرهنگمان لطمه اي وارد نمي سازد ، برايش دامن بزنيد و در توسعه ي آن بكوشيد ، باشد كه كارگر افتاد .
در عالم شعر با خلاقيتهاي بي كراني مواجه هستيم كه اين كار ها خارج از زندان علوم نظري ، مكاشفه مي خواهد . مكاشفه هايي چون ماحصل سينه ي گشاد پير مردي دانشگاه نديده به نام « شمس » كه دانشمندي چون مولوي را به گريه در آورد .
...شما مي توانيد حتّي با حفظ نظم ، تلفيقي از گذشته و حال داشته باشيد و ترانه اي ماندگار خلق نماييد .
مثلا ً قالب يك شعر می تواند تقليدي از گذشته و محتوایش انديشه اي از حال باشد و بدين ترتيب يك شاهكاري رندانه و عالي آفريده شود و حالي تازه به روح آدمي به ارمغان آورد . ليكن بايد طي زمان و مطالعه ، مواظب باشيم تا به دنبال انديشه هاي غلط نرويم و تنها به فكر خدمت به نسل آينده باشيم . به عنوان مثال : اگر مشاهده فرموديد غزلي تازه ، جوانان را تشويق بر اعتياد و بي بند و باري و هلاكت در شهوت آنجوري و هرجايي مي كند ، بطوري كه غيرت را خواهد كشت ، از آن تقليد نكنيد
8- تخيّل و تصوير
تخيّل و تصوير از ركن هاي اساسي شعر مي باشد . به عبارتي ، خيال ، گردش ذهن در ديدني ها و عناصر بوده و تصوير به عنوان عنصر اصلي شعر در خيال آفريده مي شود.هيچ شعري خالي از تخيّل و تصوير نمي باشد . شاعر مستعد و نوگرا هميشه دوست دارد در كوچكترين حجم و كوتاهترين سخن ، وسيعترين و بلندترين تصوير را در عالم شعر خود بيافريند . تخيّل و تجسّم ذهني ، بعنوان پايه ي اصلي شعر ، بسيار مهمّ است . ليكن بهتر آفريدن در شفّافيّت موضوع ، تأثير برانگيز خواهد بود .عصاره ي اين بحث ، تجديد عالم است . بر اين اساس بايد در تصوير و خيال ، نوآفريني كرد تا تكرار و مكرّرات و تقليد بيجا موجب خستگي و آزار نشود . حقیقت محض این است که ما سبکی کهنه نداریم. در اينجا حسّ شاعرانه حكم مي كند كه از تصوير بدون پيام دوري جسته و به هرچه شفاف و زلال بودن موضوع نگاه كرد .( نویسنده این مقاله ابوالفضل عظیمی بیلوردی - دادا - میباشد ).تصاويري كه بطور شانسي و به توسّط بازي با كلمات ساخته شوند به درد ادبيّات نمي خورند . لذا معلوم بودن جوهره ي پيام قبل از خلق تصوير براي شاعر خلّاق لازم و ضروري به نظر مي رسد . تصوير واقعي آن وقت به ظهور مي رسد كه متناسب با موضوع و نوع تراوشات ذهني شاعر باشد . تصوير شانسي آفريدن در شعر ، مخاطب را در ابهام نگهميدارد ( منظورم از مخاطب ، آن كسي است كه شعر را مي خواند و يا مي شنود ).عالم شاعر ، عالم عجيبي است . قدرت تخيّل هيچ شخصي به مانند شاعر ، پررنگ و تماشائي و قوي نمي باشد . مي بينيد در كولاك زمستان در پاركي پر از برف و سرما نشسته است و با طبعي گرم و سوزان براي بهار شعر مي نويسد . آري بايد دانست و بايد آفريد .تصوير در شعر به طور كلّي به دو نوع ( ثابت و متحرّك ) مي باشد كه به شرح زير از محضر چشمتان مي گذرد:
الف- تصوير ثابت :
در اين نوع تصوير ، شاعر در يك موقعيّت ثابت و مشخّص در عالم خيال به آفرينش مي پردازد . مثلاً در يك جا مي نشيند و درختي را به كمك آرايه هاي ادبي از تاج تا ريشه ، مي ستايد . در هر صورت شعرهاي اين چنيني مخاطب را در يك خيال ثابت نگهميدارد و هركسي در سليقه ي ذهني خود با تجسّم موضوع ، خيال آفريني نموده و با يك تصوير ثابت در شعر ، ارتباط برقرار مي كند .
ب- تصوير متحرّك :
در تصوير متحرّك ، ذهن شاعر ، سوار بر قطاري از عناصر مختلف خيال شده و حركات را بطور پيوسته ردّيابي مي كند . بدين معني كه ذهن به همراه تصاوير حركت مي كند و خيال جانداري را در سيرهاي رنگارنگ به مسير مضمون ، رهنمون مي سازد . اگر انعكاس اين تسلسل ، شفّاف و زلال گون باشد ، ارتباط با مخاطب شعر ، نيز زود بر قرار خواهد شد . مي بينيد شاعر در اين نوع تصوير با معشوقه اش در حال حركت است . به باغ مي رود . بال در مي آورد و در آسمانها پرواز مي كند. يك دفعه از خشكي به عمق دريا مي پرد و از پري دريايي نشان گمشده اش را مي جويد ...
- شاعر زلالگرا ، خيال و تصوير را به ديده ي جدّي مي نگرد و بر خلق تصاوير غير تكراري علاقه ي وافر نشان مي دهد . به خاطر داشته باشيم كه تصوير شفاف به عنوان پايه ي انگيزش خيال در جوهره ي كلام نوين ، موجب تازگي زبان نيز مي گردد.
- امروزه پرداختن به روانكاوي زيباشناختي در تصوير و خيال و اقدام به جرّاحي و تشريحات موضوع « تصوير و خيال » ، از واجبات اساسي دنياي ادبيّات است .
- شاعر بايد عاطفه اش را با طبيعت پيرامون خود ، گره بزند و از انار غروب گرفته تا پرتقال طلوع ، چشمه ي لذّت را حتّي در دهان مخاطب جاري سازد و فضايي متحرّك از باغ زيبايي ها در پيش رو داشته باشد .
توصيه براي دوستان :
1- مطلب را روشن و زلال گونه و بدون ابهام به تصوير بكشيد تا مخاطب را گيج نكند.
2- ساختار شكني به معناي بي حرمتي به اصول گذشته نيست بلكه برداشت پوسته براي شفّافيّت موضوع مي باشد ، پس بنابراين پوسته هاي كلفت ديروزي را كه تكرار روي تكرار در خيال زمان و مكان و تصاوير زباني است بشكنيد و جلوه هايي تر و تازه خلق نماييد .
3- ارزش تصوير در پهناي خيال معلوم مي گردد ، ليكن خيال را با جوهره ي شعر بياميزيد.
4- به تسلسل خلق تصاوير ، از لحاظ زيباشناختي عنايت زيادي داشته باشيد .
5- از تكرار تصاوير و خيال در قالب هاي گذشته بپرهيزيد .
6- سعي فرماييد در كوچكترين حجم ، بزرگترين تصوير و خيال را بسازيد.
ادامه دارد.
خادم اهل قلم
دادا بیلوردی
یکم بهمن ماه سال ۱۳۸۸ هجری شمسی
توجه : برداشت مطلب با ذكر منبع بلامانع است