پست های وبلاگ

درست یادمه سال 67...... اوله نامهاش مینوشت..

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان....

محمدرضا متولد 1345 بود ما بهش میگفتیم خان داداش بچه سوم خانواده بود به خاطره معرفت و مرامی که داشت و واقعا دوست داشتنی بود لقب خان داداش رو روش گذاشته بودن اون موقع من 7 سالم بود ... خیلی بهش وابسته بودم در حدی که هرجا میخواست بره دنبالش گریه میکردم ...سال 66به عنوان نیرویه داوطلب میره برای جنگ با دشمن ...سرباز معلم شده بود اونجا ..خمینی سال 67 قطعنامه رو میپذیره و جنگ تموم میشه محمدرضا ارتشی بود و کرمانشاه سره پل ذهاب و تنگه چارزبر از خاک وطن دفاع میکرد که منافق های کور دل مسعود و مریم رجوی ترتیب حمله از مرز کرمانشاه و با نیرو آماده به قصده گرفتن حکومت ظرف 3 روز تا تهران حمله ی که به نام فروغ جاویدان بود رو آغاز کردن ولی محمدرضا و هم رزماش داغ بر دلشون گذاشتند.. سال 67 عملیات مرصاد کرمانشاه درگیری ارتش با هم وطن هایه وطن فروش بود ..و محمدضا یا همون خان داداش رو دیگه ندیدیمش..الان 34 ساله که خبری نیومده نه پلاکی نه استخونی هیچی که افتخاری نسیبش شد و به آرزوش رسید گمنامی و شهاددت ...شهید گمنام محمدرضا دهقانی یادش گرامی و راهش جاودان..عبدالرضا براررت