سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 21 آذر 1403
    11 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 11 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۱ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        گذر از اندوه
        ارسال شده توسط

        اصغر ناظمی

        در تاریخ : سه شنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۰ ۱۴:۱۶
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۰۷ | نظرات : ۶

         فیلم گذر از اندوه Love Happens 2009  که در شبکه ۲ صداوسیما و اخیرا در شبکه تماشا پخش گردیده .
        بورک روانشناس و نویسنده ی کتاب هایی است که به مردم کمک می کند تا بر مشکلات و غم و اندوه های زندگی شان غلبه کنند و در این کار خود نیز بسیار موفق و مشهور است......
        در  فیلم "گذر از اندوه " ( بورگ ) مدعوین را به وسط  خیابان که جز ازدحام و ترافیک و بوق ماشین ، وعبور یک خانه به دوش و  آشغال  کنار خیابان ، و هیاهو ، و بدوبیراه مردم  نیست می برد و بعداز آن در فضایی بالا و  وسیع بادیدن آسمان خراش  ، و سکوت جنگل و رودخانه و زیبایی و قشنگی آسمان و آفتاب....می گوید ؛  همه چیز این بالا جور دیگری ست . ماجایی نرفته ایم ، ما فقط داریم از زاویه جدیدی نگاه می کنیم . درون  یکایک شما تنها خیابان شلوغ و ترافیک وازدحام ماشین نیست ، به غیراز اینها چیز دیگری هم درشما هست ولی باید همت کنیم آن را در خود پیدا کنیم .ماباید خودرا از زاویه شلوغی و ازدحام ، و جاروجنجال خلاص نموده واززاویه ی جدید  آسمان و جنگل و کوه و دشت و رودخانه  را نظاره گر  باشیم . یعنی همه چیز در ماست که باخودآگاهی وارتباط باخود می تواند در ما نوبه نو به فعلیت برسد .  به "والتر" یک پیمانکار ساختمان ، فردی که با فقدان مرگ فرزندش ، خودش را نیزدر گور فرزندش دفن کرده ، می گوید ؛  شکست پایان همه چیز نیست . ترس آغاز ضعف است . وبورگ به والتر می گوید ؛ والتر توگیرکردی ، تو نمی تونی جلوبری ، چون چشمت را به آیینه عقب دوخته ای .... زندگی ات را از نوبساز ، آجر به آجر ... یعنی خودت را در گرداب  پشت سرت غرق مکن .  بقول سهراب
        پشت سر نیست فضایی زنده
        پشت سر مرغ نمی‌خواند
        پشت‌ سر باد نمی‌آید
        پشت سر پنجره سبز صنوبر بسته‌است
        پشت سر روی همه فرفره‌ها خاک نشسته است
        پشت سر خستگی تاریخ است 
        .......
        درجلسه ی روانکاوانه وبحث و تبادل نظر با مدعوین ، با عبور باپای برهنه ازروی گداخته های آتش ، بورگ ، دیگران را نیز برای غلبه برترس خود ترغیب به پیاده روی باپای برهنه برروی آتش می کند . ومی گوید با رفتن به دامن ترس ، ترس رااز وجودتان خارج می شود  . اما با فرار از ترس ، ترس بیشتر برما غلبه می کند ومارا استحاله ی خود می سازد و این جز از دست دادن آرامش و زندگی نیست . ولی باماندن و دیدن وتجربه ی ترس ، ترس از ما جدا می شود .
        فیلم گذر از اندوه پیام های روشن وارزشمندی باخود دارد  ، می توان گفت چون جلسات (مدیتیشن  Meditation ) است که در هرکجای ایران برای علاقمندان برگزار می شود  ، اما این غایت انسان ورمز"رهایی" او  نیست ،  ولی ما می توانیم به ژرفای ذهن خود رسوخ کرده و ریشه وعلت ترس ، نگرانی ، آشفتگی هارا نیز در خود کشف کنیم  ، واز آن کاملا رها و آزاد شویم . ودریابیم که  انسان گرفتار ترس موهومی در خود شده است که فلسفه ی زندگی اش با این ترس ، آمیخته شده  .  این ترس و بیم و نگرانی ، ترسی واقعی نیست بلکه ذهن شرطی شده در افراد است که ترس گزنده وویراگر ی را بطور مداوم به آنها تحمیل می کند  ، انسان طبیعتا و ذاتا موجودی دغدغه مند نیست بلکه خطایی اورا گرفتار دغدغه و اضطراب می سازد . یعنی احساس عدم امنیت و عدم آرامش است که فرد را دچار ناامنی و نا آرامی می کند . وهمین فلسفه ای ست که افراد را درفضای بسته خود سرگردان نگاه می دارد  ! احساس عدم امنیت وعدم آرامش ،  مارا به ورطه ی ناامنی وناآرامی می کشاند ، وراز آن چیست ؟.... می توان روشن و واضح در خود دید ، که ما دچار چه مخمصه ای در خود شده ایم ، که رهایی از آن به سهولت برایمان میسر نمی شود ؛ این ذهنِ شرطی شده ی ماست که مارا گمراه ومستاصل نموده وتبدیل به ابزاری نموده و برگرد خود بی هوده می چرخاند .  ذهن شرطی شده یِ  خیالبافِ ما ابتدا به ما احساس ناامنی وناآرامی می دهد وهمان ذهن برای ما ، دامنه و مکانی  را ایجاد می کند ،  که سبب  آرامش وامنیت ما باشد  ، اما نفس این فعل و انفعال ذهن شرطی شده ،  رویا وخیال و توهم است ، چون ذهن شرطی شده برای خودش ماهیتی خیالی ورویایی ساخته و بناء کرده است . که همین رویاوخیال مارا باز گرفتار ناامنی ونا آرامی می کند .  ذهن شرطی شده مارا گرفتار خود کرده و جرات نگاه کردن به اعمال و رفتارش را هم از ما سلب می کند  . یعنی ما می ترسیم که به ذهن خود نگاه کنیم ورفتارش را روشن و شفاف ببینیم . وپیوسته از ذهن خود فرار کرده ودور می شویم . آیا ماهیت  کاذب و پوشالیِ ذهن شرطی شده خودش عاملی نیست که مارا از دیدن آن می ترساند وما چشم مان را برروی آن می بندیم تا آن را نبینیم ؟...چرا ذهن شرطی شده مارا ازدیدن ماهیت و کم و کیف خودش به دلیل ترس ، دور و منفک می کند ؟.... چون تیرِ مشاهده ی درونی ما به افعال ذهن شرطی شده ، باعث مرگِ آنی و سریعِ آن ماهیتِ کاذبِ شکل گرفته در ضمیرمان می شود . به همین دلیل جرات مشاهده ی رویکرد ذهن را ذهن شرطی شده از ما می گیرد وهمچنان مارا در مخمصه ی تاریکِ ترس و اضطراب نگاه می دارد . پس مادر ورطه ی خیال دست و پا می زنیم چون ذهن شرطی شده ما ماهیتا جز خیال و توهم نیست . وفراتراز توهم و خیال را نمی فهمد و پاسخ نمی دهد . ما مسخِ ذهن شرطی شده در خود می شویم و به همین دلیل  ، خیال و توهم است که در هر مقطعی مارا سیراب و اشباع می کند بدون آنگه نفس آن را درک کنیم و بفهمیم . آنگونه ذوب واستحاله ی ذهن شرطی شده ی خود شده ایم که مطیع حلقه بگوش آنیم و به اندازه سرسوزنی نیز در فرامین ذهن به خودمان دچار تردید و سوء طن نمی شویم . به همین دلیل چشم و گوش مان را بسته واعمال ورفتار ذهن را در خود نگاه نمی کنیم واگر کسی از ماهیت و خطای ذهن شرطی شده ،  باما حرفی بزند گوشمان بسته است به حرفش توجه نمی کنیم البته گاه با خشونت مدعی و مانع فرد هم می شویم .
        درفیلم " گذر از اندوه "  بورک می گوید ؛ حس خوشبختی یک امر ذهنیه .... یعنی خوشبختی ما در گرو ذهن ماست . اما آیا ما در ذهن خود به دنبال خوشبختی می گردیم ؟؟؟.... درذهن خود به دنبال خوشبختی گشتن ، یعنی با "ذهن " خود ماندن ... وریزریز اعمال ذهن را در خود دیدن .... در حالی که ما ، ناخوداگاه از ذهن خود که منبع رنج و اندوه ونگرانی های مانیز هست بی وقفه ، فرار می کنیم و همچنان سخت تر دراسارت ذهن و رنج واندوه ونگرانی بی پایان آن برجا میمانیم !!!... بلی ، خوشبختی برای هرکس یک امر ذهنیه ، اما باید با ذهن خود ماند و بامشاهده ی اعمال ورویکرد ذهن (فکر در خود) ریشه وعلت وانگیزه ی  ناخوشبختی وتیره روزی را در خود مضمحل و منهدم کرد . ولی ما با فرار از اندوه ومرارت و رنج خود ، رنج و اندوه و دلتنگی  را در خود تقویت کرده واستمرار می دهیم .
        حس خوشبختی یک امر ذهنیه  وحس عدم خوشبختی نیز یک امر ذهنی ست و آدمی بجای آنکه به سوی خوشبختی وسعادت برود بسوی شوربختی  و مرارت میرود و چرا ؟..... سبب گمراهی آدمی چیست که ناخوشبختی را ذهن ،  خوشبختی و سعادت به اونشان می دهد و وی را با فریب دراین سراب سرگردان می کند ؟.... تعریف زندگی در تمام کشورها همین است وهرکس برای خود شخصیتی می ساز د که خلاء ذهنی اش از وی می طلبد اما این خلاء و چالش وجودی او نیست . اما به واقعیت ذهن در خود زمانی می توانیم واقف شویم که به اعماق ذهن در خود نفوذ کنیم وتمام رویکرد و اعمال ذهن (فکر) را در خود ببینیم . فرار ما از رنج ، و از اندوه سبب بی رنجی و شادمانی ما نمی شود بلکه سبب گریز ما از خویشتنِ خودمان می گردد که دوری از خویشتن جز رنج و مرارت ماحصلش برای ما نیست . یعنی تا زمانی که ما گریزان از خویشتنیم ، رنج و ملالت گریبان گیر ماست . باید با فکر (ذهن) در خود ماند ، وتمام اعمال ذهن یافکر را در خود مشاهده کرد . همین مشاهده ی اعمال فکر در ما سبب نابود شدن افکار مضر وزیان بار در ما گردیده و مارا به آرامش و شادمانی می رساند .
        بارها گفته ایم ، ما نااگاهانه در محاصره ی ذهن شرطی شده ی خود هستیم و ذهن شرطی شده برای ما هویتی کاذب می سازد ومارا گرفتار آن می کند که همین نفس ناخوشبختی ماست ولی ما  کورکورانه و با تعصبات افراطی از درک و فهم این حقیقت خودرا دور می کنیم . بلی ، خوشبختی برای هرکسی یک امر  ذهنی ست .....شاید این یکی از برترین کشفیات و رخدادهای علمی زمان معاصر درباره ی انسان باشد . وعلم بتواند در آینده ریشه و علت مرارت وتلخ روزی ادمی را نیز کشف کند  . سعادت انسان امری ذاتی و ودیعه ای فطری در اوست اما ناخوشبختی او ، امری خیالی و توهمی ست  که هرکسی ناخوداگاه به خودش تحمیل می کند .
        انسان پیشرفت می کند برای کسب آرامش آیاغیرازاین است ؟... اما انچه جایگزین آرامش گردیده و آن را از چنگال انسان ربوده و به موجودی ناآرام مبدل کرده ، حس رقابت و پیش افتادن است ، حسِ برتر ی جویی  .... بلی ،  آدمی ناخودآگاهانه موجودی نگران و مضطرب است وبرای رهایی از نگرانی و اضطراب و ناآرامی ، پیشرفت وارتقاء علمی نصیب او گردیده است . یعنی انسان با پیشرفت و ارتقاء سعی در آرام نمودن خویش می نماید . اما به دلیل عدم آگاهی از ماهیت ناآرامی و اضطراب در خود ، رقابت و پیشی گرفتن و برتر شدن چشم آدمی را بخود خیره کرده و غالب افراد بااستحاله شدن در رقابت وبرتری جویی ، خودرا ابزاری برای رسیدن به این اهداف نموده اند وانچه را در خود مطلقا به فراموشی سپرده اند ، آرامش واطمینان خاطر در خویشتن است . وهمانگونه که گفتیم ، انسان ذاتا وفطرتا موجودی ناآرام نیست ، اما ناآرامی آدمی ساخته و پرداخته ذهن شرطی شده اوست . وذهن شرطی شده سعی می کند این ناآرامی را (که محصول همان ذهن شرطی شده است ) را در آدمی ، درمان واورا به آرامش برساند  ، که این فعل و عمل ذهن شرطی شده خودش دلیل وعلتِ ناآرامیِ آدمی ست که هرکسی را گرفتار آن می کند .
        انسان معاصر که آگاه ترین و فهیم  ترین انسان در همه اعصارتا به امروز است اگر به ذهن شرطی شده اش تردید نکند ودرباره آن دچار ابهام نشود ، وبا جاروب کردن ذهن وتجدید نظر در  آن ،  آن را چون یک کتاب برای مطالعه بازگشایی نکند و صفحه به صفحه و کلمه به کلمه ی آن را عمیقا در خود نگاه  وارزیابی نکند ، بی پی بردن به  "خطای پندار " در خود ، همچنان گرفتار خیال و رویا و خطای پندار باقی خواهد ماند .
        تمام مشکل ما آدمیان ذهن شرطی شده ی ماست که قرنها این بلیه بطور متوالی ،  ناآگاهانه و عادت وار نسل به نسل به آیندگان تا به امروز منتقل گردیده است . وقتی از غرقاب ذهن شرطی شده خود نجات پیدا کنیم به بحری بیکران و لایتناهی وارد می شویم که از تمام رنج و اندوه و آلام و از همه ی تضاد ودوگانگی ، وستیزوجدالها خلاص می شویم و مفهوم ناب وخالص ، وبی مانع زندگی را دراینجا خواهیم یافت . شاید روزی بشر بتواند بطور جمعی به این ادراک برسد ....
         
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۱۷۴۸ در تاریخ سه شنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۰ ۱۴:۱۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        سه شنبه ۷ دی ۱۴۰۰ ۲۳:۲۱
        🌺
        آرمان پرناک
        سه شنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۰ ۱۹:۳۷
        درود بر استاد عزیز خندانک
        و خدا قوت
        سپاس بابت اشتراک این مطالب خندانک
        اصغر ناظمی
        چهارشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۰ ۰۸:۵۳
        باسلام به دوستان
        ذهن شرطی شده ی ما ، برایمان یک زندگی نمایشی می سازد ومارا سرسخت گرفتار آن نمایش زندگی می کند وناخودآگاه وادار به حفظ وحراست از آن نمایش ..... که فهم آن برای ما دشوار می شود ، بسیاری از عوامل پیرامون ما دخیل در سرسپردگی ما به زندگی نمایشی می شوند ، جوِّ جامعه ، موقعیت ما ، فقر یا دارندگی ما ، تبلیغات وسیع پیرامون آن وغیره ....اما حقیقت ما درک واقعیت است که از آن شدیدا دور می شویم ....... ماباید بتوانیم ، ابتدا حقیقت خودرا درک کنیم ، وبعداز آن شکل چگونه زندگی کردن با درک حقیقت خودمان برایمان میسّر می شود ....
        در سریال بچه مهندس۲ که قبلا از شبکه ۲ صداوسیمای ایران پخش گردیده و درحال حاضر از شبکه تماشا پخش می شود ، آقای پرویز پور حسینی در نقش بابا اسماعیل ، مستخدم مرکز نگه‌داری کودکان بی سرپرست بعداز آنکه خواهرخوانده ایشان پرده از کار وی کنار می زند و می گوید ؛ بابااسماعیل همان محمدرضا سرلک است . بابااسماعیل دست به اعترافی صمیمی می زند که قابل توجه است . می گوید ؛ من سعی کردم خاموش وبی صدا خودم را مستخدم این مرکز معرفی کنم نه سرپرست ومدیر آن مرکز به نام محمدرضا سرلک .... چون در سکوت و خاموشی ست که هیچ قضاوتی درمن وجود ندارد و آرام می توانم حقیقت خودرا کشف نموده و به دیگران نیز خدمت کنم ، اگر می خواستم خودرا محمدرضاسرلک معرفی کنم با قضاوت های مسمومِ ذهن مواجه بودم که مرا فریفته ودرجایگاهی بالاتروبرتراز دیگران می نشاند ومرا از خدمت خالصانه بر حذر می داشت( درسکوت و خاموشی ذهن آرام وبی جنب وجوش است) ....بلی ، این ذهن شرطی شده است که در هر موقعیت و مقامی وبا اخذ هر مدرک و سمتی ، ناخودآگاه آدمی را گرفتار قضاوت شوم ومسمومِ خودبرتربینی و خودبزرگ بینی ، و آرمان آفرینی می کند و خلوص را در فرد نابود کرده و با گمراهی وی هرکسی را به بی راهه سوق می دهد . تنها خودآگاهی می توانر هرکسی را از لغزش حتمی نجات بدهد ....
        ما باید ابتدا ذهن شرطی شده را در خودمان ، باشناخت عمیق و کامل آن ، از هم بشکافیم و مرکزی را که در ذهن ما ، جایگزین ماهیت و یا هویت واقعی ما شده ، در آن تارومار کنیم . بعداز آن ، خدمت ما به عنوان شاعرو نویسنده ، سیاستمدار ، هنرمند ، ورزشکار وغیره ... به دیگران خدمتی خالص و ناب وبی غرض خواهد بود . در غیر این صورت مااسیر مرکزی کاذب در خود هستیم که این نقطه بی رحمانه مارا بی اختیار تحت کنترل و هدایت مغرضانه وزیان بار خود دارد . ما گرفتار شلوغی و جنب و جوش های کور ذهن شرطی شده ی خود هستیم ، در حالی که آن را اغلب الهام و ندای درونی و یا قلبی برای خود تصور می کنیم...
        ** قضاوت ذهن یعنی تحمیل ذهن به خود ، عملی که با قضاوت ذهن در هرکسی محقق می شود . و ماهیت ذهن همان میل وتمناست که ناخودآگاه توسط هر کس به خودش تحمیل می شود .انسان موجود آزادی ست و بااین آزادی هیچ ترس و بیم و رنج واندوهی باآدمی نیست اما ذهن شرطی شده ، هرکس را به سمت قدرت و ثروت و شهرت وشهوت و...و... می راند که همین تمایلات سبب رنج و اندوه و نگرانی افراد می شوند واورا از واقعیت (تمامیت خود) دور می کنند واز آدمی موجودی نگران و مستاصل می سازند.....
        خندانک
        حس خوشبختی یک امر ذهنیه و بهشتی را که آدمی از دست داده دردرون خود وی نهفته است که باید آن را در خود بچنگ بیاورد .بورگ بادوستانش درمیان خیابان در ازدحام و ترافیک ماشین ها ، باصدای بوق و بدوبیراه رانندگان روبروست که نتیجه آن جز تنش درونی و ناآرامی برایشان نیست در همان لحظات از پشت بام آپارتمانی ، قشنگی آسمان و خورشید و زیبایی رودخانه و درختان را نگاه می کنند وبا درونی بی دغدغه ودر کمال آرامش بسر می برند . تفاوت در همین دونگاه متفاوت است که هرکسی را ناآرام و دغدغه مند می سازد و یکی را آرام و بی دغدغه .....
        ترسی ناخودآگاه در آدمی کاشته شده که این ترس درتمام اعمال وحرکات وبروز صفات با او همراه است و سبب تعدیل وتقلیل هرکسی می شود که با خودآگاهی ، رهایی از این ترس هرکسی را به رستگاری و سعادت و خوشبختی و خوش روزی می رساند .
        .خندانک خندانک .
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        چهارشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۰ ۱۶:۰۷
        سلام و عرض ادب استاد توانا جناب ناظمی عزیز
        بسیار عالی وپر مفهوم و
        آموزنده بود موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        شنبه ۴ دی ۱۴۰۰ ۰۲:۳۳
        سلام استاد بزرگوار. ضمن تشکر از ارائۀ این مطالب مفید. موضوع ذهن شرطی شده قابل تأمل است. برای اولین بار است که در این مورد می خوانم. البته این کاش خود این مفهوم باز می شد تا اثرات و راه های مقابله باآن. من البته در مورد ذهنی شدن ذهن چیزی نمی دانم اما خود شرطی شدن یا بازتاب های شرطی یکی از ارکان سازنده رفتارهای انسان ها بوده و عادات و خصلت ها و اخلاق های خوب و بد از آن متأثر می شوند. یعنی فی نفسه مفهومی دارای ارزش های مثبت و منفی نیست اما منشاء رفتار های اینچنینی می تواند باشد.
        اصغر ناظمی
        شنبه ۴ دی ۱۴۰۰ ۲۰:۰۹
        سلام دوست بزرگوار
        ما، در خود از چیزی حرف می زنیم که آن ذهن _ضمیر _ حافظه درماست ، که تمام رویداد ها ، حوادث ، سود وزیا ن ، ورنج و اندوه و مرارت ها در ما از همین ذهن وحافظه سرچشمه می گیرند . یعنی کینه و رشک و آز ما رنج و اندوه و نگرانی ما بروز هر گونه تضاد و تناقضی  از این نقطه نشات گرفته  و گریبان هرکسی را می گیرند . و نظریات زیادی نیز در باره ی ضمیر وحافظه و مغز وجود دارد . اما فراتراز ذهن و ضمیر نیز جایگاه برتری در انسان وجود دارد که در حوادث ورویدادها ، فرد را گرفتار رنج واندوه و غم ، بروز تضاد و کینه و رشک و حرص وآز ، اسیر جدال وستیز نمی سازد . دراین جایگاه ، آدمی چون پرنده ای آزاد ومبراست که ناشناخته های دیگری برایش دمادم قابل ادراک می گردد که برای ذهن شرطی شده هرگز قابل ادراک ودریافت نیست ، اما هنوز هیچ نظریه و استدلال علمی درباره ی آن وجود ندارد. و با تخلیه کامل وسبک کردن ذهن ، آدمی  می تواند به آن سرزمین بیکران ولایتناهی ورود پیدا کند .
        پس می بینیم ، ظرفیت دیگری با آدمی وجود دارد ، استعداد برتری که هنوز اغلب نسبت به آن اگاهی لازم را ندارند . باکسب خودآگاهی وتخلیه ذهن ، آدمی می تواند دراوقاتی از شبانه روز آگاهانه به آن سرزمین بیکران وارد شود واکتشافاتی فراتراز شناخته شده ها را بطور مداوم ونوبه نو و تروتازه نصیب خود گرداند ، که این گنج ناشناخته قابل انتقال به دیگری نیست اما در هرکسی وجود دارد که فرد باید خوداگاهانه آن را در خود کشف کند . آنچه از ذهن شرطی شده تراوش می کند یک انرژی کاذب است که فرد را به سوی ستیز وجدال و جنگهای ناخواسته و رنج و اندوه و دلتنگی می کشاند ، می توان دردیگران افعال خطا را دید ، اما آدمی از مشاهده ودیدن این محرک کاذب درونی خودرا همیشه دور و برحذر نگاه می دارد . تمام تلاش ما اثبات خود است ونه درک و کشف خود ، از رفتار وکردار وگفتار افراد معمولی تا رفتار و کردار وتفکر افراد دانش پژوه و متحصصین همه سعی در اثبات وحفظ ناخوداگاه خود داریم.
        ما گرفتار ذهنی شرطی شده در خود هستیم که مارا ناخودآگاهانه ونااگاهانه در خود اسیر تناقضات مخرب درونی خودش می کند وتمام کنش وواکنش و افکار خوب وبد ما زاییده ی همان ذهن شرطی شده اند که این افعال بامشاهده ی مستقیم ذهن قابل دیدن هستند. باید خودآگاهانه خودرا برای همیشه ازاسارت ذهن شرطی شده نجات دادکه این امر میسّری برای ماست.
        ما ذهن و ضمیر خودرا به دوشاخه ی خودآگاه وناخودآگاه و نیک وبد تقسیم کرده ایم و اعمال ورفتار متناقض ذهن را در خود ، حقیقت خود تصور می کنیم واغلب نیز فریفته همین تدبیرو نرفند در خود هستیم ، درحالی که ذهن و حافظه دولایه ویاچند لایه نیستند . وهمانطور که گفتم فراتراز ذهن ، جایگاه برتر وملکوتی برای ما درهرکسی وجود دارد که فرد باید آن جایگاه را که مبرای از هر تناقض وتضادی هست در خود پیدا کند که با به چنگ آوردن آن ، آدمی به آرامش و خوشبختی و سعادت ابدی می رسد..... در حال حاضر کلاسها وانجمن های مدیتیشن Meditation ) در هرکجای جهان و در ایران برای آرامش علاقمندان برگزار می شود . اما این ارامش مقطعی و گذراست ، برای کسب ارامش دائمی و همیشگی ، هرکسی باید بر افکار خود غلبه پیدا کند و این مهم با خوداگاهی و کاوش ذهن در خود و مشاهده ی رویکردهای فکر در خود قابل تحقق و دست یابی ست .
        خانه را من روفتم از نیک وبد
        خانه ام پر گشت از نور احد ......مولانا
        بلی ، افعال خوب وبد در ما بازتابهای ذهن شرطی شده ی ما هستند که مولانا باکنارزدن تفکرات خوب وبد از ضمیر و ذهن و حافظه ی خود ، با محو و بی اثر نمودن انها ، به حریم بیکران دیگری وارد می شود که آن حریم وحدت ویگانگی و تمامیت هستی است.... خندانک

        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1