آشنایی با قالب نیمایی
از قدیم تاکنون برای هر بیت، دو پاره یا مصراع تعریف شده است که مانند دو کف ترازو با یکدیگر برابرند ، به نحوی که دقیقا، وزن و نشانه های هجایی آن دو، همگونی و برابری دارند.
نیما برای رهایی از تنگناهای عروضی مبتنی بر تساوی و نظم هجاهای هر مصراع، دست به یک ابتکار نو زد به نحوی که شکل جدیدی از وزن را ایجاد کرد. نیما قید تساوی هجاهای دو مصراع را زد تا بتواند دست شاعر را در سرودن شعر باز بگذارد؛ بی آنکه از زیبایی موسیقایی وزن قدیم بکاهد.به این کاشته که از ابتدای شعر هست شب نیماست دقت کنید
هست شب یک شبِ دم کرده و خاک/رنگِ رخ باخته است./باد، نو باوه ی ابر، از بر کوه/سوی من تاخته است
فاعلاتن فعلاتن فعلن/فاعلاتن فعلن/ فاعلاتن فعلاتن فعلن/ فاعلاتن فعلن
همانطور که مشاهده می شود ، شعر نیمایی وزن عروضی دارد؛ امّا چیزی که مشهود است کوتاهی و بلندی مصراع ها و نیز تعداد هجاها برابر نیست. به بیان دقیق تر، اگر یک مصراع با وزن واژۀ فاعلاتن کاشته شد، بقیّۀ مصراع ها نیز به همین شکل کاشته خواهد شد؛این باعث می شود نظم باغ حفظ شود امّا ممکن است مصراعی یک یا چند هجا یا پایه بیشتر از مصراع دیگر داشته باشد؛ یعنی لازم نیست که تعداد وزن واژه های هر بخش آن یکسان باشد؛ مثلاً در یک مصراع می توان یک فاعلاتن آورد و در مصراع دیگر، دو یا سه یا چهار؛ یا حتّی می توان نیمی از یک وزن واژه را در یک مصراع کاشت.برای نمونه به کاشته پیغام از اخوان دقت کنید
چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانی / هر چه برگم بود و بارم بود؛ / هرچه از فرّ بلوغ گرم تابستان و میراث بهارم بود/ هرچه یاد و یادگارم بود،
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع/فاعلاتن فاعلاتن فاع/ فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاع/ فاعلاتن فاعلاتن فاع
در عروض سنّتی برای هریک از وزن ها اسمی نهاده اند، مثلاً وزن حاصل از تکرار ارکان زیر را چنین می نامند:
مفاعیلن: هزج، فاعلاتن: رمل، مستفعلن: رجز و فعولن: متقارب.
اگرچه واحد وزن شعر فارسی مصراع است، برای نام گذاری وزن ها- به شیوه عروض عرب – بیت، مبنای محاسبه قرار گرفته است که در عروض سنتی آن را بحر نامیده اند. کوتاه ترین مصراع شعر سنّتی فارسی دو رکن و طولانی ترین آن چهار رکن دارد که در مجموع، بیت های شعر فارسی چهار، شش یا هشت پایه خواهند داشت؛ مثلاً در وزن فاعلاتن که نام آن رمل است، اگر هر مصراع دارای چهار فاعلاتن باشد، مجموع پایه های دو مصراع، هشت فاعلاتن خواهد بود که نام آن را بحر «رمل مثمّن» می نامند و اگر تعداد پایه ها شش تا باشد «رمل مسدّس» و اگر تعداد پایه چهار باشد «مربع» می گویند. چنانچه پایه آخر کامل باشد «سالم» و اگر یک هجا از رکن پایانی حذف شود «محذوف» نامیده می شود؛ به طور مثال بیت زیر دارای هشت رکن کامل فاعلاتن است که بحر آن «رمل مثمّن سالم« است.
هر که چیزی دوست دارد، جان و دل بر وی گمارد / هرکه محرابش تو باشی، سر ز خلوت برنیارد (سعدی)
لبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت / و اندر آن برگ و نوا خوش ناله های زار داشت (حافظ)
می بینید که بیت دارای هشت رکن کامل فاعلاتن است؛ امّا رکن پایانی کامل نیست و یک هجا از آخر آن حذف شده است، بنابراین بحر این بیت رمل مثمّن محذوف است.
و بیت: به سوزی ده کلامم را روایی / کز آن گرمی کند آتش گدایی (وحشی بافقی)
"هزج مسدّس محذوف " است.
به ندرت اتفاق می افتد که بیتی دارای چهار رکن باشد؛ مثلاً هر مصراع بیت زیر از دو «مستفعلن» درست شده است؛ بنابراین «رجز مربّع سالم» است:
دریای هستی دم به دم / در چرخ و تاب و پیچ و خم (گلچین گیلانی)
البته من خیلی ورود به باغ اشعار سنتی نمی کنم . بیشتر برای بهره بردن از این آموزه در جهت شناساندن شعر نیمایی کاشتم.
با توجه به کاشته های بالا نتیجه می گیریم که در کاشته های نیمایی؛ تساوی رکن ها رعایت نمی شود؛ بنابراین تعداد ارکان در مصراع ها برابر نیست.
موسیقی شعر:
ما برای آموزش شعر , موسیقی شعر را به ( موسیقی بیرونی و درونی و کناری ) تقسیم می کنیم . ولی این تقسیم فقط و فقط برای تشریح در آموزش هست . وگرنه آناتومی موسیقیایی دخیل در شعر یکپارچه ست . یعنی اینطور نیست که موسیقی بیرونی جدای از موسیقی کناری و درونی باشد . تمام آنها در یک فرایند مشارکت دارند . ما در شعر وزن عروضی را برای تشریح موسیقی بیرونی شعر به خدمت می گیریم . ولی یادتان باشد که همیشه درست بودن وزن عروضی دلیل بر درست بودن موسیقی کل شعر نیست .
وزن عروضی مصراع ها وقتی درست هست که موسیقی کناری و موسیقی درونی مصراع ها هم درست باشد . یعنی صرفآ درست بودن ارکان بر مبنای افاعیل عروضی بدون در نظر گرفتن موسیقی کناری و درونی اختلال در کلیت موسیقی شعر ایجاد می کند . مثل این می ماند درخت نخل را کنار درخت گردو بکاریم.
موسیقی کناری فقط مختص قافیه و ردیف نیست . منظور موسیقی هست که در کناره ها شنیده می شود .
- تمام واژه هایی که یک مصراع را می سازند دارای دو کناره ی راست و چپ هستند . واژه ها در یک چیدمان بنام مصراع باید بر روی هم بلغزند . نه اینکه استکاک ایجاد کنند . بله می تواند وزن عروضی ما درست باشد ولی شاهد استکاک بین واژه ها باشیم . این مسئله ی بسیار بسیار مهمی هست که اکثریت شاعران ما از آن غافل اند( حتی در قدیم خود نیز از این قائده مستثنی نبودم)و فقط همین که وزن عروضی شعرشان درست بود , کار را تمام شده قلمداد می کنند . برای همین در اشعار آنها به کرات شاهد اصطکاک بین واژه ها هستیم . اصطکاکی که اختلال موسیقیایی ایجاد کرده است. حتی بر اشعار نیمایوشیج هم وارد هست .در واقع بین نیمای شاعر و نیمای تئوریسین فرق قائل هست . نیمای شاعر به هیچ وجه قابل قیاس با نیمای تئوریسین نیست . . یعنی نیما یک شاعر متوسط ولی یک متفکر بزرگ است .
تقلید از شعر نیما یعنی تقلید از ایراداتی که بر شعر او وارد هست . از جمله همین ایراد موسیقیایی که عرض کردم.
در شعر نیمایی باید بسیار هوشمندانه ( بندها ) را هم مدیریت موسیقیایی کرد و هم مدیریت محتوایی.
شکل و فرم اندیشه در شکل و فرم بند دخالت دارد . یعنی اینکه این قرایند اندیشه هست که به بند شکل میدهد که چه تعداد مصراع داشته باشد . اینکه کدام مصراع ها زمینه ساز شروع اندیشه باشند و کدام مصراع ها اندیشه را بسط بدهند و کدام مصراع ها فرایند اندیشه را ببندند .
پس با سه نوع مصراع روبرو هستیم
مصراع آغاز بند
مصراع میان بند
مصراع پایان بند
مبحث بندها گسترده است و وقت و حوصله می طلبد که متاسفانه اکنون هیچکدامشان را ندارم.بیشتر برای مخاطبان یک مقدمه ابتدایی کاشتم باشد برای وقتی که هر شعری را،نیمایی ننانیم و ندانیم.
ثَلاثَهٌ یشکُونَ اِلَی اللهِ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ مَسجِدٌ خَرابٌ لا یصَلّی فیهِ اَهلُهُ وَ عالِمٌ بَینَ جُهّالٍ وَ مُصحَفٌ مُعَلَّقٌ قَد وَقَعَ عَلَیهِ الغُبارُ لا یقرَاُ فیهِ.
سوالات
1- بیت در نیمایی چگونه تعریف میشود؟
2-آیا قبل از نیما تساوی بهم نخورده بود؟
3-آیا بهم خوردن تساوی از زیبایی موسیقیایی نخواهد کاست
4-آیا قید تساوی تبدیل شده است به قیدعدم تساوی(آیا نیما جایی قید فرموده اند که حتما مصرعها باید مساوی نباشند چون اگر اشتباه نکنم استاد مریم آذرمانی فرمودندعدم تساوی اختیاریست و کسی نگفته حتما مصرعها باید نامساوی باشد.پایان نقل مضمون. و اگر نیمایی ای با مصرعهای مساوی سرودیم نام قالبش چیست؟
5-اشعار بیش از 8 رکن خارج از عروض سنتی هستند و مسبوق به سابقه نیست مثل این غزل استاد زکریا اخلاقی
صبحِ تجلی طرحِ آدم بر زبان رنگها آمد
باران گرفت و عشق با بوی خوشِ نارنگها آمد
آدم به باغ هستی از پیمانة حوّا شكوفا بود
چرخ زمان چرخی زد و ابلیس با نیرنگها آمد
از سِفر پیدایش سفرهای بشر آغاز شد در عشق
با كاروانِ آفرینش با نوای زنگها آمد
دریا به دریا در هوای این رسیدنهای بیساحل
صحرا به صحرا در طنینِ جذبة آهنگها آمد
آیینهها بر بامِ آیینها درخشیدند و چرخیدند
اشراقِ مذهبها دمید و تابشِ فرهنگها آمد
گلهای سرخی كاشت بر پهنای راه این كاروان، آری
تقدیر این بود از مسیر صلحها و جنگها آمد
انسان بسی رنجیده بود از دانهها و دامهای راه
با اینهمه فرسنگها عاشق شد و فرسنگها آمد
شاعر تمامِ راه را بیاختیار آوازِ حیرت خواند
شاعر تمام راه را در بارشِ آهنگها آمد
شاعر! كجای این حكایت مینشینی، شعر میگویی؟
شب محو شد، برخیز، صبح از سمت رنگارنگها آمد
این قصة موزون كه میگویی، هزاران بار در تاریخ
از پردة دفها وزید و با خروش چنگها آمد
شاعر نشست و بیت آخر در سكوت، آهسته آهسته
چون چشمة شیرینِ عشق از لابهلای سنگ ها آمد
6- شاعر متوسط بودن نیما از حیث زبان مقصود است؟ والا از لحاظ ذات شعر فکرکنم قله باشند صحیح است؟
7-آیا زبان اخوان نزدیک به نیما نیست و در کمال استحکام؟