سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        مادر بزرگ وغذایِ نذری..
        ارسال شده توسط

        علی پیرانی شال (آرام)

        در تاریخ : پنجشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۰ ۱۷:۰۵
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۷۰ | نظرات : ۰

        مادر بزرگ وغذایِ نذری...
        شب تاسوعای حسینی بود،در آبادی ما این شب عزیز را تراش می خوانند،شاید به این خاطر که مردان عزادار حسینی در چنین شبی سرهایشان را میتراشیدند، مادر بزرگم، بر اساس یک سنت حسنه محل، قیمه درست کرده بود ،من به همراه دختر دایی ها و پسر دایی ام  ،با کمک همدیگر ،غذاهای نذری را در میان اهالی محل بعد از اذان غروب پخش می کردیم،قبل از  شروع پخش غذا، مادر بزرگ، برای ما بچه ها غذا می کشید،تا سیر شویم ،ما از خانواده نسبتا فقیری بودیم، ولی بچه های دایی از این لحاظ یه مقدار وضعیت متفاوتی داشتند،از طرف دیگر بعضی هاشون هم گوشت دوست نداشتند،مشغول خوردن قیمه بودم، دلم نمیومد ،تکه های خوشمزه گوشت رو بخورم، طبق عادت بچگی ،یکی یکی کنار می گذاشتم، تا در آخر غذا یه جا بخورم،و یه باره لذت ببرم ، به تکه های گوشت انبوه شده نگاه میکردم لذّت میبردم ،مادر بزرگم چشمش به بشقاب من افتاد، فکر کرد،منم  گوشت ،دوست ندارم،تموم گوشت ها رو در یه چشم بهم زدن برداشت و گذاشت تو دهنش، چشمم به دست و دهن مادربزرگم خیره شده بود ،هیچی نتونستم بگویم،ولی از آنروز یاد گرفتم از زندگی و نعمت هایی که خداوند بزرگ ارزانی داشته است،  باید لحظه به لحظه لذت ببرم،نباید زندگی را واسه فردایی گذاشت که شاید ،گذر زندگی آن  را یکجا برباید و شاید هم اصلا فردایی واسم نباشد.
        علی پیرانی شال(آرام)r
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۱۶۳۸ در تاریخ پنجشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۰ ۱۷:۰۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1