سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 25 فروردين 1404
  • روز بزرگداشت عطار نيشابوري
16 شوال 1446
    Monday 14 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      هر كه كسي را در گناهي رسوا كند چنان است كه آن گناه را خود كرده است و هر كه مؤمني را به چيزي سرزنش كند از دنيا نرود تا آن را خود بكند.حضرت محمد (ص)

      دوشنبه ۲۵ فروردين

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      رهایی نیابد کس از دست کس
      ارسال شده توسط

      حسن لطفی

      در تاریخ : شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۴۱
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۷۲ | نظرات : ۴

      باسلام به شاعران بزرگوار سایت
      بخوانید از گفتار بزرگ شاعر سرزمین ما
      سعدی بزرگوار  به چینید از باغش گل را
      ****************************
      اگر کنج خلوت گزیند کسی
      که پروای صحبت ندارد بسی
      مذمت کنندش که زرق است و ریو
      ز مردم چنان می گریزد که دیو
      وگر خنده روی است و آمیزگار
      عفیفش ندانند و پرهیزگار
      غنی را به غیبت بکاوند پوست
      که فرعون اگر هست در عالم اوست
      وگر بینوایی بگرید به سوز
      نگون بخت خوانندش و تیره‌روز
      وگر کامرانی در آید ز پای
      غنیمت شمارند و فضل خدای
      که تا چند از این جاه و گردن کشی؟
      خوشی را بود در قفا ناخوشی
      و گر تنگدستی تنک مایه‌ای
      سعادت بلندش کند پایه‌ای
      بخایندش از کینه دندان به زهر
      که دون پرورست این فرومایه دهر
      چو بینند کاری به دستت درست
      حریصت شمارند و دنیا پرست
      وگر دست همت بداری ز کار
      گدا پیشه خوانندت و پخته خوار
      اگر ناطقی طبل پر یاوه‌ای
      وگر خامشی نقش گرماوه‌ای
      تحمل کنان را نخوانند مرد
      که بیچاره از بیم سر برنکرد
      وگر در سرش هول و مردانگی است
      گریزند از او کاین چه دیوانگی است؟!
      تعنت کنندش گر اندک خوری است
      که مالش مگر روزی دیگری است
      وگر نغز و پاکیزه باشد خورش
      شکم بنده خوانند و تن پرورش
      وگر بی تکلف زید مالدار
      که زینت بر اهل تمیزست عار
      زبان در نهندش به ایذا چو تیغ
      که بدبخت زر دارد از خود دریغ
      و گر کاخ و ایوان منقش کند
      تن خویش را کسوتی خوش کند
      به جان آید از طعنه بر وی زنان
      که خود را بیاراست همچون زنان
      اگر پارسایی سیاحت نکرد
      سفر کردگانش نخوانند مرد
      که نارفته بیرون ز آغوش زن
      کدامش هنر باشد و رای و فن؟
      جهاندیده را هم بدرند پوست
      که سرگشتهٔ بخت برگشته اوست
      گرش حظ از اقبال بودی و بهر
      زمانه نراندی ز شهرش به شهر
      غرب را نکوهش کند خرده بین
      که می‌رنجد از خفت و خیزش زمین
      وگر زن کند گوید از دست دل
      به گردن در افتاد چون خر به گل
      نه از جور مردم رهد زشت روی
      نه شاهد ز نامردم زشت گوی
      گرت برکند خشم روزی ز جای
      سراسیمه خوانندت و تیره رای
      وگر برد باری کنی از کسی
      بگویند غیرت ندارد بسی
      سخی را به اندرز گویند بس
      که فردا دو دستت بود پیش و پس
      وگر قانع و خویشتن‌دار گشت
      به تشنیع خلقی گرفتار گشت
      که همچون پدر خواهد این سفله مرد
      که نعمت رها کرد و حسرت ببرد
      که یارد به کنج سلامت نشست؟
      که پیغمبر از خبث ایشان نرست
      خدا را که مانند و انباز و جفت
      ندارد، شنیدی که ترسا چه گفت؟
      رهایی نیابد کس از دست کس
      گرفتار را چاره صبرست و بس
      خندانکســــــــــعدیخندانک
      16 مرداد 1400  حسن لطفی

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۱۵۲۹ در تاریخ شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۴۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      معصومه خدابنده

      ما که رسوای زمینیم چه حسرت که شبی ا مشت تمان پیش اهالی زمان وا بشود
      المیرا قربانی

      نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار اا چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
      سیده نسترن طالب زاده

      س با واژه های کاری میکرد کنده کاری ااا بر روح نازک من ااا الواح ماندگاری اااا چون دارکوب میکاشت بر گوشه دل من ااا از شوق از تپیدن از عشق یادگاری ااا از شب عبور میداد سررشته های نوری ااا با ناوک نگاهش میکرد زرنگاری اا گفتم تو را چه حاصل زین رنجهای بیگنج ااا گفتا که میتراشم هر لحظه ای نگاری اااا از شادروان دکتر روحانی ااا تقدیم به پادشاهان سرزمین معنی ااا معلمان و اساتید بزرگوار ااا با مهر دوصدچندان
      شاهزاده خانوم

      ا گفتم چشاتو وانکن دنیا پراز گرگه ااا گفتم چشاتو وا نکن دنیا که دنیا نیس ااا رو ابر و باد و موج و دریا خونه باید ساخت ااا این خاک خنجرخورده دیگه خونه ی ما نیس
      محمد رضا خوشرو (مریخ)

      وکجایِ این شبِ تیره بیاویزم بیاویزم قبایِ ژنده خود را قبایِ ژنده خود را

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1