در ادامه بحث پیرامون مولفه های شعر سپید به اولین و اساسی ترین موضوع یعنی سطربندی در شعر سپید می رسیم و جهت بیان کارشناسی و کامل موضوع مطالب از کتاب زبان شعر امروز نوشته لیلا کرد بچه انتخاب شده تقدیم می گردد
يكي از قاعدهکاهیهای زبان شعر كه در بُعد بصري و ديداري آشكار ميشود، هنجارگريزي در بخشِ نوشتاري شعر است. این نوعِ ویژۀ نوشتار، در اولين و ابتداييترين شكل ارتباط ديداري(و نه شنیداری) به ما ميفهماند كه با شعر روبهرو هستيم و شاید بتوان از مهمترین تلاشهای شاعران معاصر برای متمایز کردن نوشتار شعرشان از شیوههای نوشتاری سنتی و همچنین بخشیدنِ جلوه و وجهۀ دیداری به آنچه مینویسند، به چیدمانهای سطری جدید در شعر اشاره کرد که همزمان با شعر نیمایی و برمبنای پیشنهادهای عروضی نیما وارد شعر فارسی شد و شاعران پس از نیما رفتهرفته پی به دیگر توانمندیهای تقطیعهای درونسطری بردند و از این شیوه برای رسیدن به اهدافی گوناگون استفاده کردند.
برشهای درونسطری، پدیدۀ تازهای در شعر معاصر ایران است که پیشینۀ آن خارج از مرزهای ایران به قرن بیستم میلادی و شعر ولادیمیر مایاکوفسکی(Vladimir Mayakovsky) میرسد. امّا پیش از این تاریخ و نظریۀ مایاکوفسکی نیز، در غرب، گونههای دیگری از این نوع دیداری کردن شعر که بیشتر جنبۀ تفنن داشته، از دوران قدیم مرسوم بوده است. اینگونه اشعار که سابقۀ آن را به اشعار شبانی یونان باستان میرسانند، با آثار شعرای دوران رنسانس رواج یافت و در اشعار جرج هربرت(Georg Herbert) شاعر قرن هفدهم کمال پیدا کرد. پس از جنگ جهانی دوم نیز نمونۀ دیگری از اشعار دیداری در غرب رواج یافت که در آنها شکل چیدمان و نظم واژهها یا حروف، متناسب با شکل شیء مطرحشده در شعر بود و به شعر تجسمّی معروف شد(داد، 1390: 196). امّا در ایران، ترجمۀ اشعار مایاکوفسکی با برشهای درونسطری متفاوت و نیز رواج شیوۀ تقطیع سطری شعر نیمایی را باید آغازگر توجه به این شیوۀ نوشتاری دانست.
با اینکه برشهای درونسطری از اولین و مهمترین جلوههای دیداریِ شعر معاصر است، امّا باید دانست که از میان اهدافی که این نوع تقطیع، تعقیب میکند، تنها یک موردِ آن رسیدن به جلوههای دیداری است و اهداف دیگر اگرچه در ظاهر ممکن است کماهمیّتتر از دیداری کردن شعر بهنظر برسند، امّا یقیناً بسیار مهمتر و کارآمدترند.
شاملو در گفتوگویی با محمد محمدعلی میگوید: «فکر میکنم چند عامل بهطور ناخودآگاه در این امر دخالت میکند که از آنجمله است: گریز از شکل بصری نثر و بریدگیهای صوتی و تجسم موسیقایی شعر و... امّا در هرحال اصل مهم، روشنکردنِ راه خواندن شعر است»(محمدعلی، 1372: 58). بههرروی از عوامل تأثیرگذار بر شیوۀ برشهای درونسطری در شعر معاصر که تا به امروز کارایی داشته و شناخته شدهاند، میتوان به عواملی چون جهتدهی به خوانش شعر، القای موسیقی، تأکید بر واحدهای زبانی خاص، تأکید بر مفاهیم خاص، حفظ ایهام واژهها، نشاندادن فاصلههای زمانی و مکانی، ایجاد سطرهای لولایی، ایجاد خوانش دوگانه، متفاوتنمایی، و نمایش جلوههای دیداری و تصویری شعر اشاره کرد که هریک از اهمیّتی ویژه برخوردارند.
ـ در مواردی تأکید شاعر بر نقش دستوری قید است. در این هنگام شاعر با استفاده از امکاناتی که شیوههای برشهای درونسطری در اختیار او قرار میدهد، قید را در سطری جداگانه مینشاند و با تأکید بر آن، گامی بزرگ درجهت فضاسازی شعر برمیدارد و بار حسّی و عاطفی بیشتری را به مخاطب انتقال میدهد. علاوهبر آن در اهمیّت ویژه قائلشدن برای قید، بهطور غیرمستقیم توضیحی خاص دربارۀ فعل جمله میدهد، چراکه قید اساساً برای توصیف فعل بهکار گرفته میشود:
من ایستاده بودم
تا زمان
لنگلنگان
از برابرم بگذرد
(شاملو، آیدا؛ درخت و خنجر و خاطره)
*
و از آن با برگ آخرین سخن گفتم
که پنجۀ خشکش
نومیدانه
دستآویزی میجُست(همان)
ـ تواناییِ تأکید بر صفت، جداسازی آن از سطر پیشین و پسین و قراردادن آن در سطری جداگانه نیز از دیگر اختیاراتی است که برشهای درونسطری به شاعر میبخشد. شاعران بزرگ معمولاً دو یا چند هدف را درکنار هم به پیش میبرند. بهعنوان نمونه در شعر زیر، شاملو با جدانویسی واژۀ «گر» در سطری مجزا، علاوهبر اینکه بر صفتی که بیماری «شغال» است تأکیدی ویژه دارد، به القای موسیقایی شعر نیز میاندیشد و همقافیگی «گر» و «مگر» را به مخاطب گوشزد میکند:
شغالی
گر
ماه بلند را دشنام گفت
پیرانشان مگر
نجات از بیماری را
تجویزی اینچنین فرموده بودند
(شاملو، دشنه در دیس)
ـ گاهی نیز شاعر برای فضاسازی شعر خود و یا برای انتقال حس و لحن خود، واژههایی خاص را فارغ از نقش و ماهیّت دستوریِ آنها در سطرهایی جداگانه مینویسد. بهعنوان نمونه میتوان در سطرهای زیر، طمأنینه و آرامش را بههنگام بیرون آوردن شمشیر از نیام، و انجام عملی مخفیانه و پنهانکارانه را حس کرد و این انتقال حس، بهواسطۀ شیوۀ خاص نوشتار است که صورت میپذیرد:
کنار شب
خیمه برافراز،
امّا چون ماه برآید
شمشیر
از نیام
برآر
و درکنارت
بگذار
(شاملو، دشنه در دیس)
برشهای درونسطری ← تأکید بر مفاهیم خاص
تقطیع سطرها در شعر نو گاهی نیز شیوهای است درجهت تأکید بر مفهومی خاص و درواقع تمرکز شاعر بر مضمونی خاص را به مخاطب نشان میدهد. بهعنوان نمونه میتوان به بخشی از شعری که سپهری در سوگ فروغ فرخزاد سروده است، اشاره کرد:
و بارها دیدیم
که با چقدر سبد
برای چیدن یک خوشۀ بشارت رفت
ولی نشد
که روبهروی وضوح کبوتران بنشیند
(سپهری، هشتکتاب)
در این سطرها، شاعر عبارت «ولی نشد» را پس از فاصلهای، در یک مصراع برجسته کرده تا نشانی باشد از درد و حسرتی که این «نشدن» بر دل مینشاند(صالحینیا، 1382: 87). همچنین در این شعر شاملو، نحوۀ برشهای درونسطری و جدا کردن واژههای «حرف ـ به ـ حرف» حاکی از اهمیّت آن حرفی است که شاعر بر آن تأکید خاص دارد:
و کلام تو در جان من نشست
و من آن را
حرف
به حرف
باز
گفتم
(شاملو، ققنوس در باران)
برشهای درونسطری ← حفظ ایهام واژهها
از دیگر کاراییهای برشهای درونسطری، تأکید بر واژهای خاص است که محتمل دو معناست. در این شیوه، شاعر با جداسازی آن واژه و نشاندن آن در سطری جداگانه، ازسویی دوگانگی معنای آن واژه را حفظ میکند و ازسوی دیگر با قراردادن آن واژه در سطری جدا، مخاطب را متوجه خاص بودن آن واژه میسازد و به او میگوید که به این واژۀ خاص، توجه بیشتری داشته باشد. بهعنوان نمونه میتوان به واژۀ «باز» در سطرهای زیر اشاره کرد که محتمل دو معنای «دوباره» و «گشوده» است:
شب از شگفت اینکه فکر
باز
روشن است
به کورچشمی حسود لمس چوب میکنم
(شاملو، مدایح بیصله)
*
میدانستم که دیگرباره از این راه
باز
نمیآیند
(شاملو، لحظهها و همیشه)
برشهای درونسطری ← نشاندادن فاصلههای زمانی و مکانی
نشاندادن فاصلههاي زماني و مكاني به مخاطب، از دیگر کاراییهای برشهای درونسطری در شعر معاصر است؛ کارایی خاص و ویژهای که البته تنها از عهدۀ شاعران توانمند، آن هم با ممارست بسیار برمیآید. درواقع تقطیع سطری برای جداکردنِ واژههای همقافیه، یا توجهدادن به واژهای خاص، یا جداکردن جملۀ نقلقول و... شیوههایی هستند که حتی از عهدۀ مبتدیان نیز برمیآید، امّا آن نوع از تقطیع که بتواند فواصل زمانی و مکانی را نشان دهد نیازمند شناخت و درک عمیق حسّ و لحن و بار عاطفی جملات و واژههاست؛ یعنی شناخت و درکی که تا کسی ذاتاً شاعر نباشد، نمیتواند به آن دست یابد.
در این شیوه، شاعر با تغییر زمان و مکان، کلام را از سطری به سطر دیگر منتقل میکند و با این انتقال، بُعد زمان يا مكان و یا هردو را تغيير ميدهد؛ بنابراين هر سطر، نقش و جايگاهی خاص در فضاسازی زمانی و مکانی اثر مییابد بهويژه در شعرهايي كه بياني روايي دارند. بهعنوان نمونه در این سطرها از سپهری:
من به خانه بازگشتم ، مادرم پرسيد:
ميوه از ميدان خريدي هيچ؟
ميوههاي بينهايت را كجا ميشد ميان اين سبد جا داد؟
(سپهری، هشتکتاب)
فاصله زمانی و مكانی میان دیالوگ «مادر» و «شاعر» بهوضوح پيداست؛ فاصلهاي كه گرچه بهشکل آشکاری زاییدۀ دنیای خیال شاعر است امّا بهدليل ساختار روايي شعر، بسيار حقيقي بهنظر ميرسد.
برشهای درونسطری ← ایجاد سطرهای لولایی
از کارکردهای برشهای درونمصراعی، جداسازی واژه یا واژههایی در یک سطر مجزاست؛ بهگونهایکه آن سطر میتواند هم با سطر قبل ارتباط نحوی و معنایی برقرار کند و هم با سطر بعد. بهخاطر همین ویژگی است که اغلب سطرهای لولایی را میتوان دوبار خواند؛ یکبار در ادامۀ سطر قبل و یکبار در مقدمۀ سطر بعد. «اینگونه سطرها بهخاطر لولایی بودن، هم ادامۀ سطر قبلشان هستند و هم ابتدای سطر بعدشان و به همین دلیل اجازه نمیدهند جمله تمام شود و بهنوعی تصویر نهایی و معنا را به تعویق میاندازند»(بیرانوند، 1389: 190).
سطرهای لولایی با اینکه نقشی کلیدی در ایجاد محور طولی شعر ایفا میکنند، امّا از آنجاییکه اساساً با وقفهای در خوانش همراهاند، چندان مورد استقبال قرار نگرفته و نمونههای کمی در شعر معاصر دارند:
زندگی شاید آن لحظۀ مسدودی است
که نگاه من، در نینی چشمان تو خود را ویران میسازد
و در این حسّی است
که من آن را با ادراک ماه و با ظلمت خواهم آمیخت
در اتاقی که بهاندازۀ یک تنهایی است
دل من
که بهاندازۀ یک عشق است
به بهانههای سادۀ خوشبختی خود مینگرد
(فروغ فرخزاد، مجموعهاشعار)
*
کاش
خوب نگاهش میکردم
چشمهایش را به یاد ندارم
و رنگ صدایش را
کاش خوب گوش میکردم
(رسول یونان، مواظب باش مورچهها میآیند)
*
باران
این پارهخطهای موازیِ خیس
بهزودی
اندوهِ چسبیده به پنجره را خواهد شست
چون خاطرۀ شیرین تابستان
از سایۀ دیوار
مرا
غنیمت بشمار
(جواد گنجعلی، دری بر پاشنۀ اندوه)
برشهای درونسطری ← ایجاد قالبهای شعری دوگانه
ایرج زبردست در مجموعۀ «شکل دیگر من» کارکرد تازهای به کارکردهای شناختهشدۀ برشهای درونسطری افزوده است و آن ایجاد دو گونۀ قرائت متن و رسیدن به دو قالب شعری متفاوت است. مخاطب در اولین برخورد با این اشعار، بهدلیل چیدمان سطری آن، با منطق حاکم بر شعر سپید به خوانش متن میپردازد، امّا وجود سه واژۀ همقافیه در یک شعر کوتاه و نیز موزون افتادن برخی سطرها، همچون نشانههایی دلالتگر، مخاطب را به قالب شعری دیگری میرسانند. بهعنوان نمونه میتوان به این شعر از او اشاره کرد که هیچیک از سطرهای آن بهطور مجزا، وزن عروضی مشخصی ندارد:
فریاد کشید برگ:
ای داد
ای داد
ای داد
دوباره باد میآید، باد
اینبار تن وقت نلرزید
اینبار:
افتاد نیفتاد
نیفتاد افتاد
امّا وجود واژههای همقافیهای چون «داد»، «باد»، «نیفتاد» و «افتاد» در شعری 9 سطری، امکان وجود نوعی قرائت دیگر را نیز مطرح میکند و مخاطب با پشتسر هم خواندن سطرها به این رباعی میرسد:
فریاد کشید برگ: ای داد، ای داد
ای داد، دوبـاره بــاد میآیـد، بـاد
اینبـار تـن وقـت نلـرزید، اینبـار
افتــــاد نیفتـــاد، نیفتـــاد افتــــاد
برشهای درونسطری ← نمایش جلوههای دیداری و تصویری شعر
گونهای از برشهای درونسطری که بهلحاظ شکل نوشتاری، برش یا تقطیع پلکانی و عمودی نیز نامیده میشود، عبارت است از برشزدن در مصراعهای شعر و ایجاد وقفههای زیباشناختی ازطریق تقسیم هر مصراع به دو یا چند بخش و نوشتن آن پارهها بهصورت عمودی یا پلکانی برای رسیدن به منظری دیداری و تصویری.
شاعران معاصر گاهی در نوشتار شعرشان ترتیب واژگان را بهشکلی درمیآورند که در خدمت دیداریکردن شعر و بهعبارت دیگر در خدمت تجسمبخشیدن به مفهوم آن باشد. شاید بتوان گفت این شیوۀ نوشتار، گونهای از شعر عینی و تجسمی است که پس از جنگ جهانی دوم در ادبیات غرب رواج یافت(داد، 1390: 196) و تحتتأثیر نمونههای غربی و ترجمههای آنها به شعر فارسی نیز راه یافت؛ نظیر این سطرها از منوچهر آتشی که تصویر عینیِ پایین آمدن از پلکان را با نحوۀ چیدمان سطرهایش نشان داده است:
از جرم ماه، نه!
از بفت ماهتابی
شبها که پاورچین از بام
پله
پله
پله
پله
میآیی
کنار بستر من میخوابی،
نه!
میتابی
و بامداد
در آفتاب، آب میشوی از شرم
(آتشی، غزل غزلهای سورنا)
توجه شاعران معاصر به این کارکرد برشهای درونسطری که میتوان گفت ملموسترین و مشخصترین کارکرد این شیوۀ نوشتار است، گونهای شعری را بهوجود آورده که آن را به نامهای شعر «پلکانی»، «دیداری» و «تجسمی»(conceret poem) میشناسند.
استفاده از برشهای پلکانی در شعر معاصر نمونههای بسیار دارد و بیاغراق بیش از نود درصد شاعران، این شیوه را دقیقاً برای نمایش تصویری پلکان بهکار بردهاند؛ کاربردهایی که منجر به پیدایش سطرهایی بسیار مشابه در شعر ایشان شده است.
برشهای درونسطری ←متفاوتنمایی
باید پذیرفت که یکی از اهداف فرعی گزینش شیوههای نوشتاری متفاوت، رسیدن به نوعی متفاوتنمایی در میان همنسلان بوده است و اساساً برشهای درونسطری را که برای رسیدن به هیچیک از اهداف مذکور شکل نگرفته است باید در همین گروه جای داد.
یکی از متفاوتنماییهای نوشتاری، چینش اشعار از چپ به راست است؛ کاری که هوشنگ ایرانی در مجموعۀ «بنفش تند بر حاشیۀ خاکستری» کرد...
برگرفته از کتاب "زبان شعر امروز"-لیلا کردبچه-انتشارات نگاه