جعفر خامنهای
میرزا جعفر نقوی خامنهای، از افراد روشنفکر و آزادیخواه و مبازر آذربایجان ایران بود. او زبان فرانسوی را پنهان از پدر متعصب خود، آموخت و به ادبیات نوین ترکان عثمانی نیز آشنایی داشت. داد. آشنائی او با زبانهای فرانسه، روسی، عربی و فارسی و ترکی از همان سنین کودکی بود.
پیش از سال ۱۳۳۲ هجری قمری، در حدود سال ۱۲۹۲ شمسی از شکل معمول اشعار فارسی عدول کرده و قطعههای بیامضاء با قافیهبندی جدید و بیسابقه و مضمونهای نسبتاً تازه انتشار میداد. یکی از این قطعهها که ادوارد براون در تألیف خود « تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران نو» نقل کرده است، چنین است:
به وطن
هر روز به یک منظر خونین به درآیی
هر دم متجلی تو به یک جلوهٔ جانسوز
از سوز غمت مرغ دلم هر شب و هر روز
با نغمهٔ تو تازه کند نوحهسرایی
ای طلعت افسرده و ای صورت مجروح
آماج سیوف ستم، آه ای وطن زار
هر سو نگرم خیمه زده لشکر اندوه
محصور عدو مانده تو چون نقطهٔ پرگار
محصور عدو، یا خود اگر راست بگویم
ای شیر، زبون کرده تو را روبه ترسو
شمشیر جفا آخته روی تو ز هر سو
تا چند بخوابی؟ بگشا چشم خود از هم
برخیز یکی صولت شیرانه نشان ده
یا جان بستان یا که در این معرکه جان ده.
او را میتوان نخستین شاعر نوپرداز تاریخ ادبیات ایران دانست؛ زیرا سالها پیش از نیما یوشیج این اشعار را به سبک نو سروده و به قول روزنامه تجدد سد سدید محافظهکاری را در عالم ادبیات و شعر شکسته است.
جعفر خامنهای پسر فاطمه خانم و علیاکبر اهرابی از بازرگانان خوشنام تبریز بود. وی در سال ۱۳۰۴ قمری برابر با سال ۱۲۶۶ خورشیدی در محله اهراب شهر تبریز به دنیا آمد. در آنجا تحصیل کرد. اشعار پُر شور او در «حبلالمتین» و «چهرهنما» و «عصر جدید» و«شمس» و بعدها در «مجلهٔ دانشکده» منتشر میشد. اما نخستین شعرهای وی در روزنامه بلندآوازه «آذربایجان» که به کوشش و اهتمام علیقلی صفراوف منتشر میشد، انتشار یافت.
او علاوه بر اینکه ادیب و شاعر بود، مشروطهخواه و مرد سیاست هم بود. به طوری که احمد کسروی در کتاب "زندگانی من" او را یکی از دوستان محمد خیابانی معرفی میکند و اضافه میکند که جعفر خامنهای بود که او را با محمد خیابانی آشنا کرده است: «یکی از دوستانی که پیدا کردم آقای میرزا محمدعلی صفوت و دیگری میرزا ابوالقاسم فیوضات، و دیگری میرزا جعفر آقا خامنهای میبود. در همان روز شادروان خیابانی که پس از بهم خوردن دارالشورا از تهران به قفقاز رفته بود به تبریز درآمد. به میانجیگری آقایان صفوت و خامنهای با او نیز آشنایی یافتم. اینان نیز گاهی به نشستهای ما آمدندی، بسیار شبها نیز در خانه علیاکبر آقا (پدر میرزا جعفر آقا) فراهم آمدیمی، این یکی از بازرگانان بسیار نیکوکار تبریز میبود در تاریخ مشروطه یاد او کرده شده، میرزا جعفر آقا جوانی با دانش میبود که شعر نیز میسرود.
احمد کسروی در تاریخ مشروطه هم از جعفر خامنهای به عنوان مترجم یاد کرده است.
میرزا جعفر خامنهای با روزنامههای مردمی و ضد استبدادی همکاری نزدیکی داشت و با سرودن اشعار افشاگرانه و با چاپ و نشر آنها در جراید آن روز مستبدین را به شدت میکوبید. برای نمونه یکی از اشعاری را که در نکوهش میرهاشم دودچی و یارانش سروده و در همان روزها در روزنامهٔ «نالهٔ ملت» به چاپ رسیده و در بین تودهٔ مردم به زبانها افتاده بیتهایی را در ذیل میآوریم:
من ای خدا به تو نالم ز زاهدان ریایی
که عالمی بفریبند با قبا و ردایی
به خلق حرمت می میکنند ذکر ولی خود
ز خون بیگناهان مست هر صباح و مسایی
به گاه موعظه آزار مور را نپسندند
به قتل و غارت شهری کنند حکمروایی
دهند مردم بیچاره را به پنجهٔ جلاد
نه شرمشان ز پیمبر نه بیمشان ز خدایی
بیا که خون شده جاری به جای آب به تبریز
به حکم شاه و فتوای چند کذایی
به بندگان خدا بسته گشته راه معیشت
ولایتی شده مفلوک و مبتلا به گدایی
خدا که امر عبادش حواله کرده به شوری
حرام بشمرد این ابلهان ریشحنایی
بلی ز گاو مجسم مجو فضیلت انسان
که آدمی نه به ریش است و نی قبا و کلایی.
صمد سردارینیا در شماره ۳ – ۸۶ پاییز ۷۱ وارلیق در شرح حال میرزا جعفر خامنهای از قول یحیی آرینپور مینویسد: «از شکل معمول اشعار فارسی عدول کرد و قطعههای بی امضاء با قافیهبندی جدید و بیسابقه ومضمونهای نسبتاً تازه انتشار داد.» سردارینیا میافزاید: وی هنگامی که این ابیات را با قافیهبندی جدید و بیسابقه میسرود، در سراسر ایران عنوان «شعر نو» به گوش کسی نخورده بود.
اشعار و آثار میرزا جعفر خامنه ای، در کتابی تحت عنوان همین عنوان به قلم رضا همراز توسط انتشارات «قالان یورد» در تبریز منتشر شده است. رضا همراز، مؤلف کتاب «اشعار و آثار میرزا جعفر خامنهای»، در مقدمه خود مینویسد: "میرزا جعفر نقوی خامنهای که بیشتر با نام میرزا جعفر خامنهای در عالم ادبیات مشتهر گردیده است، یکی از شاعران بزرگ و در عین حال گمنام معاصر است که خدمتش به عالم تجدد بر هیچ متجددی پوشیده نیست".
از کارهای قابل توجه او ترجمه رمان "عباسه خواهر هارون الرشید" اثر جرجی زیدان بود که از عربی به فارسی برگرداند.
میرزا جعفر نزدیک به یک قرن زندگی کرد و در ۲۸ تیر ۱۳۶۲ خورشیدی در زادگاهش پس از یک دوره بیماری طولانی، درگذشت و در وادی رحمت تبریز به خاک سپرده شد.
- نمونه شعر:
(۱)
به قرن بیستم
ای بیستمین عصر جفاپرور منحوس
ای آب ده وحشت و تمثال فجایع
برتاب ز ما آن رخ آلوده به کابوس
ساعات سیاهت همه لبریز فضایح
دیدار تو مدهشتر از انقاض مقابر
شالودهات از آتش و پیرایهات از خون
هر آن تو با ماتم صد عائله مشحون
از جور تو بنیان سعادت شده بایر
زین مذبح خونین که به گیتی شده برپا
روح مدنیت شده آزرده و مجروح
خونها که به هر ناحیه ناحق شده مسفوخ
بر ناحیه عصر هنر لکه سودا…
نفرین به تو، ای عصر فریبنده و غدار
لعنت به تو، ای خصم بشر، دشمن عمران
ای بوم، فروکش نفس، ای داعی خسران
زین پس مشو اندر پی ویرانهٔ آثار
آن روز که زادی، چه نویدی که ندادی؟
امروز که رستی، تو ز خون یکسره مستی
زین سان که تو ره بسپری، ای آفت هستی
فردا به وجود آری یک تل رمادی…
(۲)
گوزل
اي گوزل سالدي بلايه مني مستانه گوزون
راه بيداد توتوب قصد ائلهدي جانهگوزون
جانه منّت سانيرام عشق بلاسين جانا!
قورخورام ليك بو سوداده باتا قانه گوزون
بير باخيشدا چيخادير خلق جهانييولدان
نه بويوك آفتيميش مذهب ايمانه گوزون
معني سحر نگاهيندا تجلي فرما
سحرايله رخنه سالوب اي گوزل اديانهگوزون
شبهه يوخدور كي وئرير دين متاعين الدن
گورسه بير عشوهسيني عالم فرزانه گوزون
بير گلستان ملاحتدور او روخسار قشنگ
نرگس آسا سالوب آشوب او گلستانهگورون
گوزلرين موجي مني غرق ائلهيب درياوش
غم يئمز اولسا جهان غرق نه دريانهگوزون
بو دل زار و پريشي گورهجك سلسلهبند
بير نگاه ائتسه او گيسوي پريشانه گوزون
صائبين نظره لطفونده ازلدن گوزو وار
سالما گوزدن اونو قورباني او مستانهگوزون.
جمعآوری و نگارش:
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
منابع
- نیم نگاهی به حیات معنوی و رزمی مرحوم حاج شیخ علی اکبر اهرابی / رضا همراز /صاحب گونده لیینین اوزل سایسی – ۲۰ اسفند ۱۳۷۶ – تبریز.
- جان باختگان روزنامه نگار؛ علی اکبر قاضی زاده.
- سیر ارتباطات اجتماعی در ایران, دکتر حمید مولانا؛ ۱۲۵۸ تهران.
- آذربایجان و مکتب تجدد – رضا همراز؛ فصلنامه ی وارلیق سال ۷۸ - تهران.
- یحیی آرین پور، از صبا تا نیما.
- احمد کسروی، تاریخ مشروطه، چاپ دوازدهم.
- خبر آنلاین.