سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        دفتر آخر
        ارسال شده توسط

        حامی تنها

        در تاریخ : يکشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۱ ۱۳:۵۵
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۰۶۸ | نظرات : ۳

        باران می بارد
         زیر ترنم زیبای قطره های عاشق گذشته را مرور میکنم
         گذشته ای که تمام امروز مرا هم در بر گرفته است
         آغوش می گشایم
         به این امید که سینه ام را هدف قرار دهد و بوسه ای نثار سنگ فرش های قدیمی این خیابان کند
         تمنایم ، زدودن همه ی خاطراتی ست که بر جان و دل مانده
        آهسته می بارد
         به چشم هایم که می رسد
         سلامی بر اشک های مانده در پشت پلک های غرورم می دهد و با لبخند ، دستی از روی ترحم بر شانه هایشان می کشد و دور می شود
        باز هم سهم من از دردی که جانم را می خراشد سکوت است و سکوت
         به تماشا نشسته ام تا زیبایی این پدیده ی آسمانی لحظه ای مرا از اندیشیدن به او باز دارد
         اما مگر می شود مهتاب را از آسمان زدود و تنها به ستاره هایش دل سپرد ؟
         مگر می شود پاییز را دید و عاشق نشد ؟
         لعنت به بغضی که اینچنین افسار گسیخته بر گلویم فشار می آورد
         به آسمان می نگرم و اشک هایش
        به او و آن همه بغضی که به یکباره رها می شود
         آسمان ! سهم چشمان من بسان تو بسیار است
        چگونه به خود بقبولانم که آن بوسه ها و آن نوای دوستت دارم زاده ی اشتباهی بوده خواسته یا ناخواسته.
         چگونه بپذیرم که عشق یک واژه ی تنهاست که آدمی ، برای فرار از بن بست خیال به آن چنگ می زند
         چگونه دلم را آرام کنم اویی که آمد ، تنها برای اثبات این مدعا طلوع کرد تا بداند تو ای دل تا چه اندازه خواهانی
         آمد تا بداند درون تو چه می گذرد و آنگاه که عمق احساس و عشقت را در کفه ی ترازوی منطق َ ش سنجید به دنیای واقعی که خود از آنجا برآمده بود بگریزد
         می خواست قوی باشم
         اما نمی دانست بذری که تازه به آسمان سلام داده را آفت به سادگی از بین می برد
         و آفت زندگی من هم بازی عاشقانه ای بود که با دلم انجام شد
         چگونه قامتی که شکسته می تواند قوی و استوار باشد ؟
         تو بگو
         تویی که کرانت تا بیکران ادامه دارد
         می توانم او را برای همیشه به دفتر خاطراتم بسپارم ؟
         می توانم نام و نشانش را تا ابد از دلم بزدایم ؟
        کاش باران بر گونه هایش می نشست و برای دلش از هزار و یک ترانه ای که در فراقش سروده بودم می خواند
         کاش دستی هم بر چشمان او می کشید و سلام اشک هایم را به چشمانش می رساند و می فهمید که در نبودش تا چه اندازه بی تابم
        کاش به او می فهماند نبودنش تا ابد دردی جانکاه خواهد بود
        کاش به او می فهماند که هر چه منطق بر زندگی و هستی من هم حاکم شود
         باز هم چشمانم نمی توانند واقعیت آن بوسه ها و آغوش را از یاد ببرند
         کاش می توانستم به باران بگویم قاصدم باشد تا به او این پیام را برساند که عشق بر زبانم حاکم نیست و دلم خانه ی اوست
         سر در گریبان به انتهای خیابان می رسم
         هوا سرد شده و نم حاصل از اشک و باران همراه با بوسه های ممتد نسیم تنم را می لرزاند
         نه آغوشی و نه دلی که به بودنش گرم باشم
        راه رفته را آهسته باز میگردم
         میان هجمه ی قطره های باران و باد و خاطراتی که واقعیت را بوسیده اند تنها یک چیز آرامم میکند  و آن یاد بوسه هایی ست که تمام وجودم را به مهر و محبتش آراستم

         


        همین

         


        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۱۰۱ در تاریخ يکشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۱ ۱۳:۵۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2