شنبه ۶ بهمن
حال و روزم اینروزا...
ارسال شده توسط برین بهار در تاریخ : سه شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۹ ۰۴:۰۶
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۰۶ | نظرات : ۰
|
|
تصویر هر چیزی به آرامی توی سرم میچرخد، دمای بدنماونقدر بالاست که حس میکنم توی کوره در حال پختنم یا مثل پیراهنی که زیر انوی ۱۰۰۰ درجه مانده و بوی سوختگی میدهد.
کنار مردمک چشمهایم قرمز شده، خط خنده ی تازه ای روی صورتم به من میخندد؛
موهای سفید بسیارم دوباره جوانه زده و نگاه توی آینه خسته ام میکند.
آفتاب دوباره از پنجره خودش را میکشد تو و من اما مثل تکه ای از اجسام قدیمی میان خاطرات محوآدمها...
ته مانده ی افکارم را بالا می آورم و از بیزاری ای دست نمیکشم که استثنا ندارد.
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
![ارسال به یک دوست](/templates/shere-nab/images/share/email.gif)
|
![به اشتراک گذاشتن این شعر در فیس بوک](/templates/shere-nab/images/FaceBook.gif)
|
![به اشتراک گذاشتن این شعر در تویتر](/templates/shere-nab/images/Twitter.gif)
|
![به اشتراک گذاشتن این شعر در کلوپ](/templates/shere-nab/images/share/cloob.gif)
|
![به اشتراک گذاشتن این شعر در گوگل ریدر](/templates/shere-nab/images/share/greader.gif)
|
این پست با شماره ۱۰۸۲۲ در تاریخ سه شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۹ ۰۴:۰۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید