يکشنبه ۲ دی
دلنامهها و آفریننامهها
ارسال شده توسط زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس) در تاریخ : شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۴۸
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۶۲۶ | نظرات : ۵۹
|
|
در شكـوهِ شـامخِ شــوق،
شــور و شعفـی شـورانگيـز،
شهـريـاری میكرد؛
شمشادِ قامت تو،
پيشگاهِ پرشكوهِ عشق را،
پيشانیِ شيفتگی،
در سجود بود!
تو با شوريدگی،
از پرشيانهای پريشانی،
شاسپرمهای شيدايی میبوييدی؛
و از شمعدانیهای پُرشرارِ نور،
شررِ شور را،
در شعلهای سركش میديدی؛
و به شكرانهی آشفتگی،
شاهمقصودیِ عشق را،
با شـاهبـانـگِ شوق،
تسبيـح مینمودی؛
و عشّاقِ دل میسرودی!
***
تو در آيينِ آسمانیِ عشق،
اتقانِ ايمان؛
اتمامِ عرفان؛
و اجابتِ سبزِ دعا بودی؛
و با ايثارِ جان،
خویشتن را،
بخشندهی آزادی بنمودی!
***
در دریاییترین شهرآشوبِ دل،
دُرّ دلآشوبی سُفتی؛
و در گویاترین دبستانِ دل،
به دستوریِ آن دلبرِ دلسِتان،
داستانِ دلشدگی گفتی!
***
نيازِ تَرِ لحظههای ناب زمان بودی؛
و با راز و نيازی راستيـن،
رازِ ضميـر را،
بر آن نگار نـازنيـن،
نمـایـانـدی!
***
توصيف ترش و شيرينِ تمثال مرگت،
از تيرِ زبان و تبرِ بيان،
برنمیآيد؛
مرگت،
تَرنگ خون است و،
تُرنگ جنون!
مرگت،
تاسّف نيست؛
تهنيّت است!
مرگت،
تقدّسِ يک فرياد است؛
و تاكيدی است،
بر تكامل ايمان!
***
تو را در سر،
رؤيای رسيدن،
به نهايتِ معنویّت بود؛
تو را در دل،
اندیشهی دیدارِ رخسارِ حقیقت بود؛
تو را در جان،
اشتیاقِ وصالِ آن پـریرویِ مطلق بـود؛
و به فرجام،
دلبر تو را ديدار نمود؛
و تـو،
رايع و رسا،
سرود رسيدن سـردادی؛
سِـروادِ وصال خواندی؛
و رباعياتِ عارفانهی دل را،
سرودی!
تو،
لایقِ سرور بودی!
زهرا حکیمی بافقی، برشهایی از کتاب دلنامهها و آفریننامهها (توصیفی از شهید و ترسیمی از خط سرخ شهادت) اصفهان: نشر آشیانهی برتر، ۱۳۹۴.
🍃🌸🍃´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*🍃🌸🍃
.•*´¨*🍃🌸🍃
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۰۳۲۳ در تاریخ شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۴۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید