سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 5 بهمن 1403
  • انتخابات اولين دورة رياست جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ ش
25 رجب 1446
  • شهادت حضرت امام موسي كاظم عليه السلام، 183 هـ ق
Friday 24 Jan 2025

    حمایت از شعرناب

    شعرناب

    با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

    وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که می‌توان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمی‌ها را تکرار کرد. برتراند راسل

    جمعه ۵ بهمن

    پست های وبلاگ

    شعرناب
    جام مرتضوی ( شرحی بر یکی از مثنوی های بیدل دهلوی)
    ارسال شده توسط

    سیدعلی اصغر موسوی

    در تاریخ : يکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۱ ۱۴:۳۵
    موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۵۹۳ | نظرات : ۵

       جام مرتضوی

     

    (یادداشتی بر مثنوی جام مرتضوی از بخش محیط اعظم کلیات بیدل)

     

    *****

    علی گشت سرشار صهبای علم  /   

    که یک جرعه ی اوست، دریای علم/

     

    « نبوت بطون و ولایت ظهور /  

    جمال و جلال دو عالم  حضور »/


    شرابی که بیرون ادراک بود /

    به جامش عیان در دل تاک بود/


    جمال حقیقت به چندین نقاب /

    شهود یقینش چو آب از حباب/


     ز بس صافی جام اندیشه اش   /

    رگ تاک شد، گردن شیشه اش!/


    خیالات هنگامه ی هست و بود/

    به اندازه ی علم دارد،  نمود/


    به افزونی      نشوه ی   علم    کوش!/

    که این بحر را نیست جز علم ، جوش/


    محیطی است بی انتها ذات علم  /

    دو عالم : همان نفی و اثبات علم!/


     می ای را که شخص نبوت چشید!/

    در آخر به «  شاه ولایت »  رسید/


     

    //  

    ** 

    بیدل
    //

    میرزا عبدالقادر عظیم آبادی دهلوی (وفات1133) آخرین شاعر بزرگ فارسی گوی عهد بابریه ی هند و نفر سومی می باشد که "امیر خسرو و فیضی"  دو همطراز دیگرش محسوب می شدند . عبدالخالق از قبیله ی ارلاس از ترکان جغتای بود و این قبیله از بخارا به سرزمین هند آمده بودند . عبدالقادر به سال 1045 در عظیم آباد بتنه به دنیا آمد و چون در کودکی از پدر و مادر محروم ماند، تربیت او به خویشانش واگذار شد و آنها در تعلیم وی و در تشحیذ قریحه ی شاعریش اهتمام بسیار کردند. اوایل عمرش در تحصیل و مسافرت گذشت . در اکثر علوم رسمی و  حکمی تبحرپیدا کرد و با طریقه ی صوفیه و بعضی مشایخ و مجذوبان آشنایی پیدا کرد . در بیست و پنج سالگی همسر برگزید و در دستگاه محمد اعظم پسر اورنگ زیب به خدمت منشی گری اشتغال ورزید . اما وقتی مخدوم از وی درخواست تا قصیده ای در مدح وی عرضه کند از خدمت استعفا کرد و یک چند در بلاد مختلف از جمله پنجاب به سیاحت و مسافرت پرداخت بالاخره در دهلی اقامت گزید (10969 ) و تا پایان عمر همان جا به مطالعه و تحقیق و تفکر و تصنیف اشتغال جست. احاطه ی وی بر علوم مختلف و قدرتش در نظم و نثر، جاذبه ی خاصی به شخصیت او داد . چنانچه اکابر و امرای وقت با وی با نهایت حرمت سلوک می کردند و با نیازمندی و ادب هدیه ها و جوایز ارزنده به حضرتش می فرستادند . کلیات آثار او شامل نظم و نثر ست و در نثر آثاری مانند رقعات ، نکات و چهار عنصر شیوه ی نویسندگی او را ساده و در عین حال مبهم و پیچیده نشان می دهد . اشعارش غیر از قصاید و غزلیات شامل تعدادی مثنویات هم هست که بعضی از آن ها "صبغه ی عرفانی" قوی  ای دارد . بعضی تذکره پردازان هند، وی را در نثر همطرازغزالی و خواجه عبدالله انصاری و در شعر همانند سعدی و مولوی خوانده اند و پیداست که بین سبک فکر و بیان او با آنها "تفاوت"  آن اندازه است که این مقایسه را به کلی  نا به جا نشان می دهد.      ( از گذشته ی ادبی ایران – صفحه 422- انتشارات بین المللی الهدی -  چاپ اول 1375)

     //

    ***

    /به دلیل  احترام و یاد آوری زنده یاد مرحوم ( دکتر عبدالحسین زرین کوب) مقدمه ی ایشان را مقدم بر گفته های خویش قرار دادم تا در محضر بزرگان ، عرض خود نبرده باشم !

     خداوند ایشان ودیگر محققان بزرگ ادبیات فارسی را بیامرزند!/

    انشاءالله...

    /... اما عرفان بیدل تلفیقی از عرفان هندی- اسلامی است! البته کاملاً اسلامی یعنی در مورد عناصر اربعه : ایشان در تمامی اشعار خود با نگاه فلسفه ی "هند" به آن ها نگاه می کنند اما این نگاه ؛ نگاه اسلامی است و شهود، نوعی شهود الهی است ، نه شهود بودایی و برهمایی! حتی با اینکه به نظر از "اهل تسنن" می آیند اما، شگفت آور است این مثنوی که مطالعه می فرمایید ، به نام " جام مرتضوی" !/

    شگفت آور از این جهت که در این مثنوی ضمن بیا ن شخصیت اهورایی حضرت علی (ع) از ایشان به عنوان ( هسته وهستی علم) در مطلع مثنوی استفاده می نمایند و کل مثنوی در چند بیت خلاصه می شود که بیت دوم فوق العاده عجیب و بر خلاف اعتقاد " اهل تسنن" نه تنها کاملاً "شیعی است" بلکه فراتر از آن ، خیلی نزدیک به  دیدگاه عرفانی "خواص  تشیع " است :/

     

    نبوت بطون و ولایت ظهور/
    جمال و جلال دو عالم حضور/


    //یعنی : از " باطن نبوت" جوشیده و در "ظاهر ولایت" بالیده و در جمال و جلال (یعنی صورت و معنی)، هر دو جهان تجلی یافته است ./

    « شگفتی ساز است » چون به اعتقاد عرفای شیعه و (به گفته ی خود ایشان) حضرت علی (ع) در"باطن" تمام " انبیاء"  به صورت "نهانی" بوده و چون نوبت به پیامبر اعظم (ص) می رسد به صورت " ظاهر" ایشان را همراهی می کنند./

    قابل توجه این که :/

    «« ولایت مطلقه ی کلیه ی حضرت مولا امیر المومنین علی بن ابیطالب (ع) باطن خلافت و باطن نبوت مطلقه ی کلیه است »»/

    ***

    /و مفهوم (( بیت مولانا بیدل)) همان ولایت ظاهری و باطنی مولانا امیر المومنین علی (ع) د رجهان ظاهر و باطن است و مفهوم : قسیمٌ النا ر والجنـه ...

    و در بیتی دیگر می فرماید :/

     

    نبوت : خرام احد تا صفات/

    ولایت : رجوع صفت سوی ذات/

     

    یعنی : درنبوت بشر تا « تخلقوا باخلاق الله » می رسد، اما در ولایت که عصاره وشهد نبوت است ، رجوع این صفات ( رسیدن به نفس المطمئنه ) فانی شدن در بقای ذات حقتعالی (جل جلاله) است!/

    یا به زبانی دیگر شناخت خداوند در «این» تا حد صفات و در « آن » تا حدود ذات است !/

    • /البته از لحاظ عقاید تشیع اثنی عشری وادامه امامت و ولایت مولا (ع) ، اشکالاتی در مثنوی وجود دارد؛که باید در جای خودش بحث شود- /

    لطفاً ادامه مثنوی را مطالعه فرمایید :/

     

    ز خمخانه ی  آب و رنگ ظهور/

    دو کیفیت آورد ، جام شعور/

     

    یکی کرد اسم "نبوت" بلند/

    دگر ، طرح نام "ولایت" فکند/

     

    به هر جا کمال یقین نشوه ای ست/

    برون زین "دو کیفیت اش" جلوه نیست:/

     

    « نبوت ، خرام احد تا صفات/

    ولایت ، رجوع صفت سو ی ذات/

     

    نه آن غیر این و  نه این غیر آن/

    از آن ، سوی این ،  تا ابد سیر آن »/

     

    در این نشوه آباد مستی سواد/

    به این جام ، دل های مخمور شاد/

     

    که میخانه ی معرفت مصطفی ست/

     در رحمتش ، جبهه  ی مرتضی است/

     

    ولی را بود از نبی  انتظام/

    بجز شیشه نبود، مربی جام !/

     

    درین شیشه و جام،  « یک باده »  است/

    دو پیکر ز«  یک خون » نشان داده است/

     

    خوش آن شیشه، کاین جام اجزای اوست!/

    خوش آن جام کاین شیشه همتای اوست/

     

    /«« آفرین به این تصویر زیبا از وحدت جدایی ناپذیر نبوت و ولایت و لازم و ملزم یکدیگر بودن »»./

     

    شد از تیغ او توسن کفر ، پی/

    چو مخموری از لمعه ی موج می/

     /

    جهانی ز جامش به "مستی" رسید!/

    به کیفیت می پرستی، رسید!/

     

    به هر جا "می" ای همدم "ساغر" است/

    جگر تشنه ی  "ساقی کوثر"  است/

     

    چه کوثر؟ ، خمستان فضل و کمال!/

    محیط قدم    ،     نشوه ی لایزال! /

     

    می، اینجا کمالات انسانی است/

    که " سر جوش علم " خدا دانی است ... ./

         

    ****           

    یا علی مدد!

    به امید لطف حضرت دوست !

     نگارش : 1385

    تصحیح : 1387

    ****************************


    ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
    این پست با شماره ۱۰۰۴ در تاریخ يکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۱ ۱۴:۳۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    2