سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 9 دی 1403
    29 جمادى الثانية 1446
      Sunday 29 Dec 2024

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۹ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        خلیل الله خلیلی
        ارسال شده توسط

        سعید فلاحی

        در تاریخ : سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۹ ۰۳:۱۴
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۰۲ | نظرات : ۱

        خلیل‌الله خلیلی
        شاعر ملی افغانستان
        خلیل‌الله خلیلی معروف به استاد خلیلی در سال ۱۲۸۶ در باغ جهان‌آرای شهر کابلِ افغانستان دیده به جهان گشود. پدرش محمدحسین‌خان مستوفی ‌المالک از بزرگان منطقه کوهستان در شمال کابل و وزیر مالیه دوره امیرحبیب‌الله خان امیر افغانستان بود.
        خلیل‌الله خردسال بود که پدر و مادرش را از دست داد و مجبور شد، درس را نیمه‌تمام رها کند. او در هفت سالگی، مادر و در یازده سالگی پدرش را از دست داد. خلیل‌الله سال‌ها در کابل، کوهستان و بلخ زندگی کرد و در مناصب مهم بسیاری در سازمان‌های دولتی داخل و خارج افغانستان کار کرد.
        با این‌که استادخلیل‌الله زندگی پر مشقت و دشوار داشت، تنها شانزده ساله بود که در مکتب میربچه کوت به شغل معلمی پرداخت و به دلیل توانایی بسیار در وزارت مالیه منشی مخصوص شد و بعدها مستوفی ولایت مزار شریف شد. سیزده سال در دفتر صدارت کار کرد. او به دلیل باورها و فعالیت‌های سیاسی‌اش چهار سال از عمر خود را در این دوره در تبعید و حبس سپری کرد و پس از خلاصی از حبس به معاونت دانشگاه (پوهنتون) کابل منصوب شد. علاوه بر این استاد خلیلی بعدها به مناصب متعدد دیگری نیز از جمله رئیس مستقل مطبوعات افغانستان و مشاور مطبوعاتی محمدظاهر شاه و همین‌طور نماینده در پارلمان و برای مدتی سفیر افغانستان در عراق و عربستان شد.
        پس از سرنگونی حکومت محمدداود خان مدتی به آمریکا مهاجرت کرد و پس از آن البته در سال‌های پایانی عمر اش به کشور پاکستان آمد.
        استاد خلیل‌الله خلیلی یکی از بزرگ‌ترین شاعران  کلاسیک‌سرای افغانستان است که در زمینه پژوهش‌های ادبی و تاریخی نیز آثار بسیاری دارد. از آثار پژوهشی او می‌توان به «آثار هرات»، «سلطنت غزنویان»، «فیض قدس»، «احوال و آثار حکیم سنایی»، «از بلخ تا قونیه»، «یمگان»، «نی‌نامه» و «عیاری از خراسان» اشاره کرد.
        در بین آثار پژوهشی استاد خلیل‌الله خلیلی، «هرات» از شهرت ویژه برخوردار است که در سه جلد منتشر شده است و در آن شرح حال شاعران، دانشمندان و هنرمندان هرات آمده است.
        «سلطنت غزنویان» کتابی است که به ظهور و صعود و سقوط سلطنت غزنویان می‌پردازد و علاوه بر این از تمامی شاعرانی که در این دوره زندگی می‌کرده‌اند شعرهایی آورده می‌شود. کتاب «عیاری از خراسان» شرح زندگانی امیرحبیب‌الله کلکانی و دوره حاکمیت او است.
        استادخلیل‌الله خلیلی در مورد زندگانی ادبی میرزا عبدالقادر بیدل کتابی با عنوان «فیض اقدس» نوشته است که بسیار مورد استناد بیدل پژوهان قرار می‌گیرد. استاد خلیل‌الله خلیلی در مورد مولانا بلخ نیز سه کتاب نوشته است که برای مولانا پژوهان بسیار مفید بوده است؛ «از بلخ تا قونیه»، «نی‌‌نامه» و «درویش چرخان» نام سه اثری است که خلیلی در این زمینه به رشته تحریر درآورده است.
        باید یادآور شد که استاد خلیلی به زبان عربی نیز آثاری نوشته و منتشر کرده است که یکی از این آثار درباره سفر جهان‌گرد عرب، ابن بطوطه به افغانستان امروزی است. این کتاب در بغداد به چاپ رسیده است. از اشعار استاد خلیل‌الله خلیلی می‌توان به مرثیه‌هایی اشاره کرد که در مرگ سخن‌وران دوستان و دیگران سروده است. او اشعار نیکویی در رثای بدیع‌الزمان فروزان‌فر، استاد بیتاب، علامه سلجوقی، سرمد، ملک‌الشعرای بهار، سرور گویا، عزیز الرحمن فتحی، شهزاده نادر و … سروده است.
        مجموعه اشعار این شاعر بزرگ بارها در ایران و افغانستان و برخی از کشوهای غربی انتشار یافته است که مورد استقبال فراوان نیز قرار گرفته است. عبدالحی خراسانی کسی است که کلیات آثار خلیلی را گردآوری و منتشر کرده است. او در مورد آثار استاد خلیل‌الله خلیلی چنین می‌گوید: «زندگی استاد خلیل‎الله خلیلی را می‌توان در سه مرحله کلی دید؛ مرگ والدین و آوارگی، شهرت و منزلت و خلاقیت ادبی و غربت و خلاقیت شعری.»
        استاد خلیلی در مجموع ۶۲ اثر منظوم و منثور در بخش‌های مختلف سیاست و فلسفه و ادب و عرفان دارد. دکتر عبدالغفور روان‌فرهادی پژوهشگر و نویسنده افغان و نماینده پیشین افغانستان در سازمان ملل که در عرصه تاریخ و نقد ادبی فردی صاحب‌نظر و شناخته‌شده است در صدمین سالگرد تولد استاد خلیل‌الله خلیلی قدرت بیان استاد خلیلی را کم‌نظیر توصیف می‌کند.
        استاد خلیلی در میان اهل فرهنگ و حلقه‌های ادبی در ایران اعتبار فراوانی دارد. رضازاده‌ شفق، بدیع‌الزمان فروزان‌فر، لطفعلی صورت‌گر بر دیوان اشعار خلیلی مطالب درخور و مناسبی نوشته‌اند. 
        استاد خلیلی را شاعر ملی افغانستان لقب داده‌اند؛ عنوانی که به راستی برازنده این شاعر بزرگ است. محمد کاظم کاظمی، شاعر و نویسنده در مورد لقب شاعر ملیِ خلیلی چنین می‌گوید: «البته عبارت “شاعر ملی‌”، به معنای قوی‌ترین شاعر از همه جهات و با همه معیارها نیست‌، همچنان که سرود ملی کشورها نیز الزاماً قوی‌ترین سرود کشور نیست‌. آنچه در اینجا مهم است‌، جامعیت محتوایی و تناسب این شعر، با مسایل ملی کشور است‌. با این وصف‌، به نظر می‌رسد که تجلیل سالیانه این شاعر برجسته زبان فارسی از سوی اهل قلم این کشور ضروری است و نیز رسمیت‌بخشیدن به روز درگذشت او با عنوانی خاص در سالنامه رسمی افغانستان کاری پسندیده و نیکو خواهد بود.» 
        استاد خلیل‌الله خلیلی در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۶۶ شمسی در شهر اسلام‌آباد کشور پاکستان درگذشت. جسد وی پس از ۲۵ سال به کابل منتقل شد و با احترام و در یک مراسم رسمی در محوطه دانشگاه کابل و در کنار آرامگاه سید جمال‌الدین افغان به خاک سپرده شد.

        ♦ نمونه‌هایی از اشعار:
        (۱)
        کشتند بشر را که سیاست این است
        کردند جهان تبه که حکمت این است
        در کسوت خیرخواهی نوع بشر
        زادند چه فتنه‌ها که مهارت این است.

         (۲)
        بداغ نامرادی سوختم ای اشک طوفانی
        به تنگ آمد دلم زين زندگی ای مرگ جولانی
        در اين مکتب نميدانم چه رمز مهملم يا رب
        که نی معنی شدم، نی نامه و نی زيب عنوانی
        از اين آزادگی بهتر بود صد ره به چشم من
        صدای شيون زنجير و قيد کنج زندانی
        به هر وضعيکه گردون گشت کام من نشد حاصل
        مگر اين شام غم را مرگ سازد صبح پايانی
        جوانی سلب گشت و حيف کآمال جوانی هم
        يکايک محو شد مانند اعلام پريشانی 
        ز يک جو منت اين ناکسان بردن بود بهتر 
        که بشکافم بمشکل صخره سنگی را بمژگانی
        گناهم چيست، گردونم چرا آزرده ميدارد
        ازين کاسه گدا ديگر چه جستم جز لب نانی
         
        (۳)
        ناله به دل شد گره، راه نیستان کجاست؟
        سینه به‌ من شد قفس، طرف بیابان کجاست؟
        در تف این بادیه، سوخت سراپا تنم
        مزرعم آتش گرفت، نم‌نم باران کجاست؟
        خوب و بد زندگی، بر سر هم ریختند
        تا کند از هم جدا، بازوی دهقان کجاست؟
        در تَف این بادیه، سوخت سراپا تنم
        مزرعم آتش گرفت، نم‌نم باران کجاست؟
        اشک در آبم نشاند، آه به بادم سپرد
        عقل به بندم فكند، رخنه‌ٔ زندان کجاست؟... 
         
        (۴)
        راه خود رو که دیگران رفتند
        نه چنان رو که دیگران رفتند
        به تو دادند چون نگاه نوین
        جستجو کن بجو راه نوین
        آنچه رفتند رفتگان در سال  
        شوند اکنون به یک سحر پامال 
        گر کمی سر به خود فرود آریم
        راه دشوار پیش رود داریم 
        طی این راه مرد میخواهد 
        عقل گردون نورد میخواهد...
        راه دور است پیش باید رفت 
        لیک با پای خویش باید رفت 
        گر نه این ره به خود بری پایان 
        میبرندت کشان‌کشان دگران 
        میبرند آ نچنان که خواهانند 
        می‌کنند آنچه در پی آنند... 
        رفت عصری که گفت شیخ اجل 
        رهبر رهروان به علم و عمل 
        سعدی افتاده است و آزاده 
        کس نیاید به جنگ افـتاده 
        در جهانی که ما زنیم قدم 
        مرگ و افتادگی بود توام 
        کرکسان زمانه بیدارند 
        هر چه افتاده زود بردارند 
        هرکه افتاده پایمال شود 
        معرض ذلت و زوال شود.

        (۵)
        قلم در پنجهٔ من نخلِ سرما خرده را ماند 
        دوات از خشک مغزي‌ها دهانِ مرده را ماند 
        نه پيوندي به ديروزي نه اميدي به فردائی
        دل بي حاصل من شهر طوفان برده را ماند
        تکاني هم نخورد از آهِ آتشبارِِ مظلومان
        دلِ سختِ ستمگر سنگِ پيکان خورده را ماند
        گل عشقم که بود از نوبهار آرزو خندان
        کنون در پاي جانان غنچهٔ پژمرده را ماند
        سر بيدرد کز شتور تمنا نيستش بهره
        بشاخ زندگاني ميتتوة افسرده را ماند
        ز بس در هر چه ديدم داشت رنگِ رنج و آزاري
        جهان در چشم من يکسر دل آزرده را ماند.

        جمع‌آوری و نگارش: سعید فلاحی(زانا کوردستانی)

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۰۰۳۷ در تاریخ سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۹ ۰۳:۱۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        جمعه ۱۶ خرداد ۱۳۹۹ ۰۱:۲۶
        درود بر سعید عزیز
        زنده باشی برادر جان
        احسنت به زحمتی که میکشید
        درود بر قلمت برادرم 🌹🌹🌹
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1