پنجشنبه ۴ بهمن
اشعار دفتر شعرِ رهگذر خاطره ها شاعر ستاره حیدری
|
|
بهار آمد بهارانم نیامد
که را گویم که جانانم نیامد
زمستان آمد و شادی ندیدم
طبیبی بهر درمانم نیا
|
|
|
|
|
این چهره ی زندگی چه بی رنگ شده
چون دل به میان سینه ها سنگ شده
هرسو بروم همیشه دردی هست
ازاین ه
|
|
|
|
|
مسیر زندگی پر پیچ و خم شد
ببین بر ما چه اندازه ستم شد
سرور و شادمانی رفت از یاد
غم و اندوه
|
|
|
|
|
در این دنیا پر از اندوه و دردم
به ظاهر ساکت و ارام و سردم
ز داغ رفتنت در فصل پاییز
تمام فصل
|
|
|
|
|
هوا گویا پر از اندوه و درد است
غم و اشک و فغان و آه سرد است
قناری در قفس خاموش گشته
بهار اینج
|
|
|
|
|
من شکستم ای کبوتر تو چرا غمگینی ؟
شادی از زندگی ام رفته تو هم میبینی؟
ساکن شهردلیم و شادی افسوس حر
|
|
|
|
|
بر باد رفته ایم ما ، ترس از سفر نداریم
گر عمرمان بسر رفت بیم خطر نداریم
نومید و خس
|
|
|
|
|
تب آمد و آرام تو تبدار شدی
در بستر درد و غم گرفتار شدی
بیرون نرود پیرهن غم زتنم
بیهوده
|
|
|
|
|
باز مرغ دل من گمشده ي طوفان است
آسمان غزلم نقطه ی بي پايان است
باز دل بی تو اسیر درد ب
|
|
|
|
|
قلم امشب نويسد شعرِ سوزان
نوشته ناله و صد بغضِ طوفان
دلم خوش باوري بگذار ، خسته ام
|
|
|
|
|
بی تو افسرده و تسلیم به تقدیر منم
بی تو دل مرده و محکوم به تحقیر منم
بی تو آنقدر دلم سوخت
|
|
|
|
|
علی لایق ترین مرد خدا هست
علی یادش دوا ذکرش شفا هست
زبان هرگز به وصفش بر نیامد
علی ب
|
|
|
|
|
قصه ي زندگي ام آن غم ديرينه ي من
چه کنم باز غمت صاحبِ اين سينه ي من
شعرها گر بنويسد
|
|
|