يکشنبه ۴ آذر
اشعار دفتر شعرِ دست نوشته های مردی هزارساله شاعر بابک قدمی و اریانی (ققنوس)
|
|
به من بگوتو
مهتاب زیبا
رازشقایق،باگل شب بو
|
|
|
|
|
به وقت گفتن شکوه قلم رفت در گریبانم
برای وضع دلگیر و غریب و بس که گریانم
به قصد گفتن شکوه دو
|
|
|
|
|
من مست و خراب امده ام بهر وصالت
تو در بر من هستی و من کنج خیالت
در گوشه ذهنت به منی همچو یک مجنو
|
|
|
|
|
خداوندا،کریما،ای الها ، من چه کردم؟
تمام خواسته ها و دردها را من چه کردم؟
همش ورد زبونم بود صبوری
|
|
|
|
|
گفتی به من ترک کن و خوب باش
وقتی در آغوشمی غرق در افیون باش
دود و دم و آه و غم ونیش نو ش با ش
|
|
|
|
|
Die made in china
"مرگ ساخت چین"
سلام خدا خدای مهربونم
خالق هستی و همه کسونم
یک کوچولو حرفی ت
|
|
|
|
|
سلام بر شهر رشت ،شهر باران
ورودی می فرستم بهر یاران
دراینجا هر زمینی پا گذارند
همه نمناک خیس و آ
|
|
|
|
|
دیده ای یار کجا و دل بیمار کجاست؟
دل زخم خورده کجا و سر تیمار کجاست؟
هردو در حال پریش و نگران از
|
|
|
|
|
به قصد گفتن شکوه ،دو سه خطی نوشتم من
برای دوستان ،فامیل و برخی از ر فیقانم
اگر من اندکی آشفته حال
|
|
|
|
|
ققنوس پرنده ای افسانه
******
از رویش یک ققنوس پرنده ای افسانه
لحظههای قشنگش میشود جاودانه
..
|
|
|
|
|
کو همتی که کنم ترک این بلای عظیم
کو یاوری که دهد یاریم جز خدای رحیم
کو مرحمی که شفای دل غمین باشد
|
|
|
|
|
تو پندی دادی بر من از سر لطف
که کم گوی از مصیبتهای امروز
ز شادی پر کن اوراق سپیدت
کمی بیشتر ز کمت
|
|
|