يکشنبه ۲ دی
اشعار دفتر شعرِ حافظه زرد شاعر فاطمه فقیه زاده(فقیرزاده)
|
|
تو می روی و
روزگارِ من
به کنجِ یک قفس
کشانده می شود
بیا به رسمِ یک سکوت
برای ماندنِ ستاره ها
|
|
|
|
|
بیا یک لحظه یک دم
سراغِ این دلِ مجنون بگیریم
برایِ لحظه ایی ماندن در اینجا
به رویِ پیچکِ تنها بخن
|
|
|
|
|
از رفتنت با من، مگو
هرگز مگو که میروی
چون از خیالِ رفتنت
درماندهُ آواره ام...
|
|
|
|
|
کاش میدانستیم ، که چه دنیای عجیبی داریم
نانجیبی شده یک ، عادتِ خوب....
فکرها ناباب است.....
|
|
|
|
|
بی تو در اوجِ همه فاصله ها میمیرم
مثلِ یک عقربه در کهنه ترین ثانیه ها میمیرم
بی تو چون شعله شمعی ،
|
|
|
|
|
خاطره مهربانیهایت، قلبم را بی اراده به یادت می اندازد
نمیدانی آنزمان که مینشینم و ستاره ها را نظاره
|
|
|
|
|
پاییز فصل سردِانتظار
پاییز همین سکوتُ آسمانِ پر غبار
پاییز تداعیِ حقیقتی بزرگ
در امتدادِ مرگِ برگ
|
|
|
|
|
دلم به سان هوای همه ی ترانه های عاشقانه گرفته است .....
|
|
|