پنجشنبه ۶ دی
اشعار دفتر شعرِ حرف دل شاعر آرمان ضیائی فر
|
|
تو زخم میزنی و من دوباره میمیرم
تو زخم میزنی و من کنارِ پنجـره ام...
|
|
|
|
|
گاه آنقدر دلم تنگ کسی می گردد
بیخیال همه دنیا به تو بر می گردم...
|
|
|
|
|
رازداری با غـزل بــا تـــو
حــرف دارم از ازل بـا تـو
میشود که ماِه مـن باشــد؟
چشم هایی از عسل
|
|
|
|
|
چند بیتی بنویسم که دچارم کردی...؟
چقدر خوب شد این شعر فقط"کوتاه"است...!
|
|
|
|
|
مینشینم رو به رویت، می نشینی پیش من..؟
بیخیالش، بیخیال...اهل جسارت نیستم...
دردِ من از دوری ات ی
|
|
|
|
|
این دنیا، گاهی به اندازه یک لبخند حقیقت داره...
|
|
|
|
|
یک شهر نگاه از منِ دیوانه بدزدد
من همان عاقلم و خود را به دیوانه زدم
|
|
|
|
|
چندسالی می شود عید همین است
|
|
|
|
|
کنج این خانه نشستیم که باران بزند
گاه و بیگاه بیاید، بنشیند، بزند
|
|
|
|
|
در خیال گذر از خود به جهان برگردیم
|
|
|
|
|
حال ما خوب است، دل به قطره آبی بستیم
حیف از این قطره که خود هوای باران دارد...
|
|
|
|
|
باورم نیست که آتش به دل ما زد و رفت
ما که"عمری به خطا، دوست خطابش"کردیم...
|
|
|