جمعه ۱۲ بهمن
اشعار دفتر شعرِ عاشقانه های بی ثمر شاعر شاهو روحانی
|
|
تو
مثل خورشید زمستانی
گاهی چه گرم میتابی
گاهی اما..
|
|
|
|
|
به کجا برم من این عشق که دگر توان ندارم
غم دوریه رخش را به جمال خود نه آرم
غم جانگداز دوری
|
|
|
|
|
امشب
قلبم کمی عجیب میکوبد
یک لحظه تند
یک لحظه آرام
نگاهم به ساعت که می افتد
|
|
|
|
|
من دوست دارمت و ابراز آن خطا
این هجم ظلم بر من بیچاره گو رواست
طاقت نمیکنم این درد زنده را
دوری
|
|
|
|
|
تو دنیا دردزیادهست
ولی بعضیاشون
خیلی آدمو پیر میکنن
نه که منظورم دردایی باشن که یک در
|
|
|
|
|
شبیه شعر شب ..شاهو دلم درگیر دستاته
حواسم پرته چشماتو یه فکرم پیش اخماته
نگاهت مهربون اما ته حرف
|
|
|
|
|
وقتی که بیخوابی
ریشه میزند بجانت
بی اراده تمام فکر ها به سرت آوار میشوند
و شبت را پر از خاطره میک
|
|
|
|
|
از او بپرسید
در چشم هایش چه دارد
که با هرنگاه...
|
|
|
|
|
بازم شب شد و چشم من مست و بازه
دلم تنگ و تشنس ولی این یه رازه
بازم چشمای من کمی خیس و سرد
کی مید
|
|
|
|
|
تب میکنم لحظه ای و حالم روایت است
مثل مریضی که در اوضاع نقاهت است
روزم شبیه شب شده و شب شبیه روز
|
|
|
|
|
دلت از سنگ و دلم تنگ
عذابم کم نیست
کار معشوق همین است..
گله ای از تو ندارم
بی وفا یار.
نگیری
|
|
|
|
|
مث دشت بارون زده خیس و سردم
نگام کن.. بگو با دل تو چه کردم؟!
چیکار کردم؟! این دوری حقم نبوده ..
|
|
|