جمعه ۱۴ دی
اشعار دفتر شعرِ لحظات تنهایی شاعر توحید ایرانی نژاد
|
|
خواهی نکنی، آب تو بر نار حسادت
دریا تو به دل جوی بر آنگونه که بابم..
وا کن به فراروی خوشی
|
|
|
|
|
شاعر شعر درون من تویی
قوت قلب زبون من تویی
|
|
|
|
|
همه تقصیر ها اندازه گشتند
دگر بر مشکلش گردن نها کو
خدایا صبر بی اندازه داری
ولکن هر زمان
|
|
|
|
|
اشک چشمت از فراقم می چکد
من فدای چهره ی مظلوم تو
آمدی نظم اندرم پروردی و
من سرایم تا
|
|
|
|
|
با کدامین حس تو را یادت کنم؟**با کدامین نام فریادت کنم؟
گاه دلشوری و دلتنگی ولی**هر زمان دلبستن
|
|
|
|
|
شدم حل در تو و رفتم زدنیا
|
|
|
|
|
**دارم استادی در این نوبت ،که لطفش بی کران علمش عالی باشد و، مهرش بسان مادران*
|
|
|
|
|
در دلم هم غُلغُل دلشوره ها ما ز هُرم فاصله می سوختیم
|
|
|
|
|
دوجهان رقص به کام تو کند صبرنما*شادی اندر تن تو سیر کندغصه مخور
|
|
|
|
|
باور کنی یا نه همه چیزم توهستی جانا طبیبم باش ،
|
|
|
|
|
اهل سنگانم من ،حال شهرم خوش نیست..
|
|
|
|
|
الهی درد بی درمان بگیرم!!!
|
|
|