دوشنبه ۳ دی
اشعار دفتر شعرِ 1 شاعر فرزاد رستمی
|
|
عشق اولین دانه ای که رویئد و هر گز خشک نشد
|
|
|
|
|
اگر انسان
جان فروخت به ارزان
به روی پرچمش نام فشنگ آورد بر زبان
...
|
|
|
|
|
خورشید شدیم
باران باریدیم
زمین به آسمان پیوند زدیم
|
|
|
|
|
انتظار برای آخرین گلوله بی فایده است
تو را هیچ زندانی در خود نمی گیرد
و هیچ پلیسی نمی تواند دستگیر
|
|
|
|
|
ای نازنین
اگر با هم غرق می شدیم در دریای عشق
|
|
|
|
|
زیر باران
بدون چتر
با پاییز قدم زدم در کوچه ها
.
.
.
|
|
|
|
|
آزادی کارتون خواب شد در کوی زندگی
.
.
.
.
|
|
|
|
|
از غرب تا شرق
از جنوب تا شمال
رد پای تیغ در چشم هایم پیداست ...
|
|
|
|
|
خورشید از پنجره ای می رود
نرم آهسته ساکت و بی فریاد ....
|
|
|
|
|
اعتمادی به طبیعت نیست
آسمان می بارد
و ما از بام خانه ای به کف کوچه ای سقوط می کنیم
|
|
|
|
|
در شهر من و تو
درخت ها خم شده اند تا برگ زرد جارو کنند
|
|
|
|
|
همه جا شب شده
و ما در چهار دیوار زندگی دراز شدیم
زمین در به در اما بی خواب ...
|
|
|
|
|
می خواهم جایی یابم به معنی آباد
می خواهم کوچ کنم در باد
از میدان هایی که کبوتر هایش در آرزوی پ
|
|
|
|
|
اگر بادم
اگر ابرم
اگر گلم
اگر برگ سبزم
|
|
|
|
|
لای ابرها در انتظار فرودم
گاهی در اعماق هم سفر ریشه های بلوطم
روی پل ها روی امواج خروشان
|
|
|
|
|
گریه کودک خیابانی
در کوچه ها به بن بست رسید
|
|
|
|
|
باد که پایتخت ما را می برد
پر از بال پرنده ریخت
|
|
|
|
|
انگار زیر روسری ها پیداست
چند تار سبیل ....
و بیرون از رو سری ها سر در بن بست ها نوشتن
|
|
|
|
|
پرواز را دوست دارم
اگر پرنده ای بدون فرودگاه باشم ...
|
|
|
|
|
طبیعت گریخته از من
نه در استوا نه در یخبندان قطبی پیداست
|
|
|
|
|
با دست های یخ زده
تقسیم نمی شود تنهایی ام
با هر دانه برفی که می بارد در ذهنم
|
|
|
|
|
من آسمان می خواهم
من پری برای پرواز می خواهم
این را کبوتری می گفت
که کلاغ ها
|
|
|
|
|
دانه های برف عریان تر از همیشه می بارد
و از قاب پنجره ها
منظره سفید یک معنی پیداست
|
|
|
|
|
شبی به روشنی روز
که ستاره ها را یک به یک گم کرده بودم
به آسمان مشکوک شدم
می خوا
|
|
|