صفحه رسمی شاعر مبینا معدنی
|
مبینا معدنی
|
تاریخ تولد: | سه شنبه ۱ فروردين ۱۳۵۷ |
برج تولد: | |
گروه: | عمومی |
جنسیت: | بدون اطلاعات |
تاریخ عضویت: | شنبه ۳۰ شهريور ۱۳۹۸ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | تهران |
علاقه مندی ها: | بدون اطلاعات |
امتیاز : | ۰ |
تا کنون 7 کاربر 19 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
بيا و كمي پايهء غمگين بودنم باش
شادي را بريز دور
و پاكت بعدي را مهمانم باش.... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۷۸۱۵۰ در تاریخ دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۸ ۱۹:۴۰
نظرات: ۱
|
|
بيا و دردم باش ، زخمي نزن نگذر
من استخوانِ غم ، در زخمِ تو هستم.... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۷۷۹۰۷ در تاریخ يکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۸ ۱۸:۱۲
نظرات: ۲
|
|
كاري كن عشق را به هر زباني گفتند توِ را ترجمه كنم
گر نماني ، من را ديوانگي تا ابد تلقی کنند ...
|
|
ثبت شده با شماره ۷۷۶۱۱ در تاریخ پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۸ ۲۰:۴۵
نظرات: ۱
|
|
ميانِ ايدين، خوابِ نوشتنم، درجا مرده است انگار.... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۷۷۳۷۸ در تاریخ پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۸ ۰۰:۳۳
نظرات: ۶
|
|
و من شعر ميگويم تا حسرتم شايد خالي شود
بغض ابيِ كلماتم ،گاه به گاه باز خاك مالي شود ...
|
|
ثبت شده با شماره ۷۷۳۴۵ در تاریخ سه شنبه ۲ مهر ۱۳۹۸ ۲۳:۰۳
نظرات: ۷
مجموع ۶ پست فعال در ۲ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر مبینا معدنی
|
|
ارايش غمگين نويسنده : مبينا معدني ۱۶ ساله برف ميامد، هنوز هم ميامد... از ديشب رقص اسمان تمامي ندارد و نسيم،بي ساز دستانش را حركت ميدهد و او ميرقصد،ميرقصيد و ابر ها مهلت استراحت نداشتند
|
|
شنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۸ ۰۶:۳۴
نظرات: ۰
|
|
داستان كوتاه نويسنده : مبيــنا مــعدني خُدا خنديد و دختري شصت ساله متولد شد. __________________ وقتي زمستان ميشد ؛ مادر دست هايش را در پيت حلبي ميكرد و نان را اتش ميزد و بوي
|
|
شنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۸ ۰۴:۲۷
نظرات: ۱
|
|
بوفي كور در او ميبيند! ____________________________ اسمان جوري نيلگوني مانند است؛ فكر ؛ ذهن را ميكاود . خورشيد جوري اسمان را ميپايد؛ فردا همچنان بوي فرياد ميدهد. جوري ميانِ شب
|
|
شنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۸ ۰۴:۲۲
نظرات: ۰