صفحه رسمی شاعر بهمن بیدقی
|
بهمن بیدقی
|
تاریخ تولد: | شنبه ۸ بهمن ۱۳۴۵ |
برج تولد: | |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | چهارشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۸ | شغل: | مهندس عمران |
محل سکونت: | تهران |
علاقه مندی ها: | طراحی - نقاشیخط - صنایع دستی چوبی شامل نقش برجسته و مجسمه - نقاشی رنگ روغن -عکاسی- سرودن شعر - نوشتن داستان کوتاه |
امتیاز : | ۹۲۸۵ |
تا کنون 320 کاربر 1371 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: برای مشاهده ی آثار هنری دیگر (ازجمله طراحی ، نقاشی ،خط ، صنایع دستی )درصورت تمایل میتوانید به گوگل و وبلاگ اینجانب در سایت صدهنر مراجعه فرمائید . یا اینکه درگوگل به فارسی بهمن بیدقی را تایپ فرمائید |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
در خیابان راه میرفتم ،
میانسالی در آنجا بود و تعدادی جوان خام
یکی از آن جوانان گفت : بچه ها ! ...
|
|
ثبت شده با شماره ۷۷۳۸۸ در تاریخ پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۸ ۱۲:۰۷
نظرات: ۸
|
|
انگار دیده بودند ملائک ،
آنجا را که نینواست
آنجا که سربهترینها به نیزه هاست
گفتند با خدا :
ای ...
|
|
ثبت شده با شماره ۷۷۳۵۸ در تاریخ چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۸ ۱۲:۰۰
نظرات: ۱۲
|
|
دل بیتابم اینجا ماندنی نیست
ز هر دم یاد کویی دور را ازمن طلب دارد
کنون وقت سحرگاهست
به صدق خواب ر ...
|
|
ثبت شده با شماره ۷۷۳۲۹ در تاریخ سه شنبه ۲ مهر ۱۳۹۸ ۱۱:۴۵
نظرات: ۷
|
|
گفت : اینک میروم در جنگلی که پیش روست ،
تا که حیاتی نو بیاغازم ،
اینجا ، فضایش سخت کسل بارست.
پدر ...
|
|
ثبت شده با شماره ۷۷۳۰۱ در تاریخ دوشنبه ۱ مهر ۱۳۹۸ ۱۰:۴۵
نظرات: ۹
|
|
خدایا به جانم، چه زیبا دمیدی
من افسرده بودم، بی معنی و خوار
وجودم پر ازمعنی خود نمودی
به بی تاب ...
|
|
ثبت شده با شماره ۷۷۲۷۵ در تاریخ يکشنبه ۳۱ شهريور ۱۳۹۸ ۱۰:۱۰
نظرات: ۲
مجموع ۱۵۲۳ پست فعال در ۳۰۵ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر بهمن بیدقی
|
|
عشقِ مادر از راهروی بیرون از درب آپارتمانش ، صدایی شنید . ازچشمیِ درب خواست نگاهی به بیرون بیندازد ، که احساس کرد ، کسی چشمش را نزدیک کرده به چشمیِ در. او که بود ؟ نمیدانست
|
|
|
|
آئینِ جان علیرغم مشکلات ، همه چیز دراین عالم بدانگونه که باید ، بوقوع می پیوندد . تسلیم رفتاری ست که ازتواضع نشأت میگیرد. پذیرش اینکه زندگی رازیست که اعماق آنرا ذهن انسان ، قادر
|
|
پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳ ۰۳:۱۸
نظرات: ۰
|
|
همینطور هِرتی ؟ مارمولک به مورچه گفت : بیا بریم یه گشتی باهم بزنیم . مورچه نگفت ما که باهم سنخیتی نداریم ، فقط گفت : می بینی که من دائم مشغول به کارم مارمولک گفت : از اداره
|
|
شنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۲ ۰۳:۱۰
نظرات: ۰
|
|
های لایتِ اندیشه هام 1 1- ما گاهی دست به انجام کارهایی میزنیم که حتی جربزه ی دیدنِ فرجامش را هم نداریم . 2- بازیگریِ هیچکداممان بدک نیست، وقتی دراشتباهاتمان
|
|
يکشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۲ ۰۳:۲۰
نظرات: ۰
|
|
راستی دیگه چه خبر؟ : داداش ! هرطورشده میخوام این فَرشو بخرم نیاز به پول دارم . : آبجی آخه تو همین ماه گذشته یه فرش خوب خریدی ! : داداش آخه این فرش یه جایزه ی خیلی خیلی
|
|
شنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۲ ۰۴:۳۸
نظرات: ۲
مجموع ۱۴۸ پست فعال در ۳۰ صفحه |