صفحه رسمی شاعر احمدی زاده(ملحق)
|
 احمدی زاده(ملحق) |
تاریخ تولد: | چهارشنبه ۹ اسفند ۱۳۴۶ |
برج تولد: |  |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | يکشنبه ۴ مهر ۱۳۸۹ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | بدون اطلاعات |
علاقه مندی ها: | بدون اطلاعات |
امتیاز : | ۴۰۱۴ |
| تا کنون 4273 کاربر 33469 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من:
موفق در خوبی و احسان و افراغ اندیشه باشید |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
|
...
در تو ساعتی یافتم
که عقربه هایش ..
فریاد می کشیدند
صبر کن
من هم بیایم ...
|
|
ثبت شده با شماره ۵۶۷۳۴ در تاریخ پنجشنبه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۲:۵۱
نظرات: ۳۵۷
|
|
|
آزادی آبروی شرف را برد! ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۰۹۵۹۷ در تاریخ چهارشنبه ۲ فروردين ۱۴۰۲ ۲۳:۵۸
نظرات: ۱۵۵
|
|
|
1-
زیر بارانی
که خواهد آمد
به نیت مترسک
غسل التماس_ ی!
خواهم کرد
شاید کلاغ پی ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۴۷۱۴ در تاریخ دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱ ۲۲:۲۹
نظرات: ۵۷۷
ثبت شده با شماره ۴۳۸۰۹ در تاریخ چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۰۳:۱۳
نظرات: ۵۰۷
|
|
|
روزی که خدا در ان سکوت کرد.! ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۱۵۱۳۶ در تاریخ دوشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۱ ۰۲:۲۵
نظرات: ۰
| مجموع ۴۲۲ پست فعال در ۸۵ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر احمدی زاده(ملحق)
|
|
|
![]()
مقام معظم رهبری سید علی حسینی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست.
یک بار برای همیشه عرض کردیم همه بدانند نقطه سر خط تمام.
مدیر موسس سایت ادبی شعرناب
|
|
چهارشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۳ ۰۴:۰۳
نظرات: ۷۹
|
|
|
![]()
۱.آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید:
((تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست د
|
|
چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۲ ۱۹:۴۱
نظرات: ۶۶
|
|
|
![]()
فکری احمدی زاده(ملحق)
سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۰۲:۱۳
سلام عزیز دل برادر محسن ابراهیمی اصل (غریب)
سینه ای که نفس به عشق می کشد اینطور زیبا می نگارد .. ببین داداش گلم احساس زیباتر
|
|
شنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۲ ۰۴:۰۳
نظرات: ۱۳۷
|
|
|
![]()
سلام خاطرات و چگونگی اشنایی خود را با سایت ادبی شعرناب چنانچه داشتید و چه تحولی در زندگی و قلم شما ایجاد نموده را بنویسید.
به بهترین خاطره به تائید
|
|
شنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۲ ۰۴:۰۳
نظرات: ۳۸۵
|
|
|
![]()
از حموم عمومی در اومدیم و نم نم بارون میزد.
خانومی جوون و محجبه بساط لیف و جوراب و... جلوش پهن بود.
دوستم رفت جلو و آروم سلام کرد و نصف بیشتر لیف و جوراباشو خرید!
تعجب کردم و پرسیدم: |
|
چهارشنبه ۳ آبان ۱۴۰۲ ۰۴:۰۳
نظرات: ۴۷
| مجموع ۱۲۱۹ پست فعال در ۲۴۴ صفحه |
