ای بلبل شوریده رها کن غم هجران
بنگر که چمن تازه شد از نم نم باران
آزرده مباش آمده گل دسته به دسته
کمتر گله کن بلبل دل مرده و نالان
با بوی خوش گل به سر شاخه نوا کن
بنگر که گذر کرده شب سرد زمستان
ای بلبل غمدیده بزن نغمه ی امید
چَه چَه بزن ای عاشق شیدا به گلستان
بر بوسه ی شبنم به روی غنچه نظر کن
چه چه بزن ای قاصد خوشخوان و غزلخوان
هر شاخه به شاخه خبر از عشق و ترانه
به به که چه زیبا شده سر فصل بهاران
صد چلچله با هلهله بر روی چمنزار
بنگر که پرستوی مهاجر شده مهمان
هر سبزه به سبزه خبر از وجد و جوانه
صد چشمه به جوشیدن و با ولوله جوشان
شادی کن و چه چه بزن و نغمه به پا کن
بر روی چمن چکاوک و چلچله شادان
با گل به غزلخوانی و با ترانه سر کن
به به که غم باد خزان رفته به پایان
با من به چمنزار و گلستان تو نوا کن
خورشید امید آمده تا همیشه تابان
هجران به سر آمد و وصال آمده خوش باش
ای بلبل خوش نغمه بخوان از گل خندان
...
مهدی بدری(دلسوز)
بسیار زیباست و به لطف استاد انصاری که مصراعها را زیر هم نوشتند زیباتر هم شد
موفق باشید