يکشنبه ۲ دی
نگاه تو شعری از محدثه یعقوبی
از دفتر تهی نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۰ ۱۶:۱۹ شماره ثبت ۹۹۴۷۶
بازدید : ۱۷۵ | نظرات : ۱۳
|
آخرین اشعار ناب محدثه یعقوبی
|
همه چیز با نگاهی ساده آغاز شد...
هوا تاریک و فکر خاموشی مطلق
در میانِ "من"های بی مقصد
"تو" نگاهم کردی و "من" قبله را باختم
و چشمان تو مقصود کلامم شد
سجده کردم رو به آن مردمک زیبا
بلبداهه ذکر عشق میگفتم و
تار، در آغوشِ دستانت
بانگ شیدایی به سر میداد.
سرامان پر شد از تسبیح نیک بختی
روحمان، مجنونِ شبهای نیایش شد...
کافری با تو چه زیبا بود
خدای عاشقان بودیم و
حجران شرک بر ما شد.
وصال پیمانمان بود و
مرغ، عبد عبید "ما"...
فضا پر بود ز اقبال و
دلامان باغِ رزها شد...
زمان بر خواست ما میتاخت؛
که دیدم بر جهان باز شد!
من و آیِنه بودیم و چشمهای پر از دردم
تنم پوشیده بود ظلمت؛
نگاهم کوه اندوه بود و
بر لب خنده اجباری.
نشستم رو به آن بی جان
سرم پر بود ز فکر تلخ و
سینه پر ز حرصت ها...
ورای خواب شیرینم
چه رویای لذیذی بود
فضا آبیِ آسمانی
تن آغشته به بوی "تو"
ولی افسوس که بعد از آن
حقیقت تار و بد طعم بود..
نگاهی میکنم بر نفس جامانده
درون آینهی رویا
به سمتش می دوم با عشق
به پایم دار راستیها
بع دستم، دست بیداری
برای مرگ آن رویا
ولی افسوس که دنیایم
همان رویای رویاییست...
|
نقدها و نظرات
|
ممنون از دقت و نگاه ارزشمند شما🌼🌼🌼 | |
|
سلام ممنون از دقت و توجه شما🌼🌼🌼 | |
|
سلام ممنونم بابت راهنمایی و وقت شما بله میشه بدل کرد اما فکر نکنم تغییری درش ایجاد کنم🌼🌼🌼 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
خدمت شما شاعر عزیز
بسیار
بسیار دلنشین بود
لذت بردم
قلمتان همیشه توانا
لحظه لحظه های دلتان شاد
آرزو دارم همیشه
موفق و پیروز باشید
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘