سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        خودم بودم و خودم

        شعری از

        میلاد غریبی زاده

        از دفتر ماورای باورها نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۵ خرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۴۹ شماره ثبت ۹۹۲۷۱
          بازدید : ۱۹۴   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر میلاد غریبی زاده

        شبیه مردی که لباس عروسک پوشیده
        و جلوی رستورانی می رقصید
        خودم بودم و خودم
        شبیه راننده مترویی که
        هزاران نفر را به مقصد می رسانید
        و آخرش تنها بود
        خودم بودم و خودم
        شبیه دختری دانشجو در شهر غریب
        که تنها تلاش میکرد برای زندگی و پیشرفت
        خودم بودم و خودم
        شبیه پاکبانی که هر روز جلوی نیمکت های پارک را تمیز می کرد
        خودم بودم و خودم
        شبیه کارگری که بعد از کار گوشه ای به استراحت می نشست
        خودم بودم و خودم
        شبیه کسی که راننده حرفه ایست ولی سر ماشین مردم کار می‌کرد
        خودم بودم و خودم
        شبیه پسری که برای شهریه دانشگاهش کار می کرد
        خودم بودم و خودم
        شبیه ساعت تبریز که سال ها خودش کار می کرد
        خودم بودم و خودم
        شبیه پدری که برای جهیزیه دخترش شب ها هم کار میکرد
        خودم بودم و خودم
        شبیه پلی متروکه که سال ها رهگذری را ندیده بود
        خودم بودم و خودم
        شبیه عکاسی در نقش جهان اصفهان
        که آخر شب خودش تنها بود
        خودم بودم و خودم
        شبیه پسری که تنها داراییش قول های بی پشتوانه اش بود
        خودم بودم و خودم
        شبیه تخت جمشید و تیسپون که روزگاری دورانی داشتند و اینک تنها شده بودند
        خودم بودم و خودم
        شبیه تابلو مونالیزا که معلوم نشد میخندد یا ناراحت است
        خودم بودم و خودم
        شبیه پیکانی که در تابستان کولر نداشت و از رونق افتاده بود
        تنها خودم بودم و خودم
        شبیه همه کسانی که در جمع بودند و تنها بودند
        خودم بودم و خودم
        شاعر :میلاد غریبی زاده نویسنده کتاب پسرک
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۷ خرداد ۱۴۰۰ ۱۳:۲۷
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و جالب بود
        موفق باشید خندانک
        میلاد غریبی زاده
        میلاد غریبی زاده
        جمعه ۷ خرداد ۱۴۰۰ ۱۵:۰۳
        🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺♥️
        ارسال پاسخ
        محمدحسين ايراندوست (نشاط)
        پنجشنبه ۶ خرداد ۱۴۰۰ ۱۴:۱۳
        سلام ها...

        درودها....

        خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        میلاد غریبی زاده
        میلاد غریبی زاده
        جمعه ۷ خرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۵۴
        💌💌💌💌💌
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        پنجشنبه ۶ خرداد ۱۴۰۰ ۱۸:۵۶
        سلام بزرگوار
        انشا الله کهذموفق باشید
        میلاد غریبی زاده
        میلاد غریبی زاده
        جمعه ۷ خرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۵۴
        ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        پنجشنبه ۶ خرداد ۱۴۰۰ ۱۹:۵۰
        درود بزرگوار
        مثل همیشه
        بسیار
        زیبا
        بود خندانک
        میلاد غریبی زاده
        میلاد غریبی زاده
        جمعه ۷ خرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۵۵
        😍🙃😍🙃❤️
        ارسال پاسخ
        رسول رفیقی
        جمعه ۷ خرداد ۱۴۰۰ ۰۳:۵۳
        درودها
        بسیار دلنشین قلم زدید ⚘🌷
        شبیه ایران ، غبار آلود
        خودم بودم و خودم
        واین ترانه های درد آلود
        خودم بودم و خودم
        شبیه جاده های مه آلود
        خودم بودم و خودم
        کسی که همیشه تنها بود
        خودم بودم و خودم
        اسیر پشت درها بود
        خودم و بودم و خودم
        غریب غروب دریا بود
        خودم بودم و خودم
        شبیه انتظار ، کُشنده
        خودم بودم و خودم
        همیشه در حصارِ له کننده
        خودم و خودم و خودم...
        بداهه ای بود تقدیم به شما ⚘🌷
        رسول رفیقی ، خرداد ۱۴۰۰
        میلاد غریبی زاده
        میلاد غریبی زاده
        جمعه ۷ خرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۵۶
        مرسی داداش گلم
        ارسال پاسخ
        دانیال فریادی
        شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۰ ۲۲:۱۶

        سلام


        دوست من

        زیبا بود دردمند


        خندانک خندانک خندانک
        میلاد غریبی زاده
        میلاد غریبی زاده
        سه شنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۰ ۲۲:۲۲
        درود بزرگوار
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4