دوست
ای غمگسار یاور دیرین صفای تو
انگشت حیرتم به دهان از وفای تو
مردانه جان به پای عزیزان نهاده ای
در راه عاشقی سر و جانم فدای تو
ره تا به انتها به سر آری به همرهی
تا نیمه ره رها نشود ره به پای تو
یاقوت و لعل و درّ سخن گر به پای تو
ریزم هنوز نیست سرودم سزای تو
مرشد توئی چو شمس که عشقم نثار تو است
مولا شدم به شعر ز مدح و ثنای تو
شعری سروده ام به هنر لیک باز نیست
درحدّ ذرّه ای ز همه حسنهای تو
فریادرس به داد ضعیفان رسیده ای
مرهم شدی به درد ، علاجم دوای تو
پوشش به زهد نیست به اخلاص کرده ای
طاعت به عشق ، زینت ایمان ردای تو
این خانة حقیر که فرشش ز بوریاست
قابل چو نیست ، خانة قلبم سرای تو
فریاد عدل خواهی تو مُلک دل گرفت
من هم شدم به لطف خدا هم نوای تو
پیری شکسته پشت به جور زمانه ام
برپا شوم دوباره به یُمن عصای تو
مرغ دلم به کُنج قفس پرشکسته است
بالی رسان که باز پَرَد در هوای تو
حامد به حمد آل محمد (ص) حمید شد
محمود احمد (ص) است که ذکرش دعای تو
بسیار زیبا و دلنشین بود
دستمریزاد
موفق باشید