کجا روی برادرم کجا عزیز مصطفی؟
کجا غریب کربلا کجا عزیز مرتضی؟!
لب تشنه ای قدری بمان ای یادگار مادرم
آخر کجا عازم شوی ای بیقرار اندر برم؟!
حسین عزیز مادرم بمان سکینه آمده
برای خار و آبله گل از مدینه آمده!
بمان برادرم بمان کنار خیمه ی علی
خزان شده به کربلا گل چکامه ی علی!
بمان کنار اصغرت حسین من حسین من
برادرم برادرم ببین تو شور و شین من!
حسین من بمان بمان به کودکان نظر نما
سه ساله مانده در حرم از این سفر حذر نما
بمان امیر قافله مرا چنین رها مکن
بمان عزیز فاطمه مرا ز خود جدا مکن
کجا روی حسین من به خواهرت خنده مزن
به قلب من برادرم شعله ی سوزنده مزن
بمان که عباس جوان غریب و بی نوا حسین
دو دست او جدا حسین فتاده بی لوا حسین
بمان که ناله میرسد ز علقمه برادرم
صدای شیون و فغان ز فاطمه برادرم
بمان بمان حسین من شرر به جان من مزن
بمان و سوز عالمی تو بر جهان من مزن!
من از مدینه آمدم در این بیابان بلا
تو میروی حسین من من و سکینه و صلا
بمان دمی نظر کنم به سرو قامتت حسین
کمان به قامتم مزن تو تا قیامتت حسین
تو میروی امیر من برادر دلیر من
نظر نما نظر نما بر این دل اسیر من
تو میروی امید من برادر رشید من
حذر نما حذر نما ز گیسوی سپید من!
تو میروی قرار من ز جان خسته میرود
به پیش کاروان تو دلی شکسته میرود
به تن چرا برادرم تو جامه کهنه میبری؟
مگر به زیر مرکبان تنت برهنه میبری؟!
به قتلگه روان چرا عزیز مادرم حسین
چه سان تحمل آورم بگو برادرم حسین
تو میروی حرامیان به خیمه حمله ور شوند
خیام آل مصطفی ز کینه شعله ور شوند
منم که صبر میکنم کنار پیکرت حسین
چه سان نظر کنم بگو به نیزه آن سرت حسین؟!
تو میروی و خواهرت به شام و کوفه میرود
رقیه را کجا برم ببین شکوفه میرود
به تشت و خیزران چه سان تو را خضاب بنگرم
چه سان صبوری آورم بر این عذاب بنگرم؟!
بگو حسین من بگو بگو عزیز مادرم
بگو که صبر و طاقتم کجا روی برادرم؟!
به کودکی خنده ی من بدیدی ای حسین من
کنون دل از خواهر خود بریدی ای حسین من!
حسین بمان که کاروان اسیر آبله شود
بمان رقیه ات ببین اسیر حرمله شود
به زینبت نظر نما غریب مادرم حسین
شکیب زینبی بمان بمان برادرم حسین
تو میروی شماتت زنان شام میرسد
به عصر کربلای تو ز کوفه شام میرسد
شام غریبان تو را چه سان صبوری آورم
چراغ راه من بگو بی تو چه نوری آورم؟!
غریب میروی حسین غریب و مظلوم علی
چه سان صبوری آورم به یاد حلقوم علی؟!
ای نور چشم مصطفی لختی بمان اندر برم
قدری به من مهلت بده ای سایه ی روی سرم
عباس را یاد آورم بر گو چه سان تاب آورم
بر گو برای کودکان من از کجا آب آورم؟!
من آمدم در کربلا تا همرهت باشم حسین
برگو چه سان در خیمه ها دل بر رهت باشم حسین؟!
کنون که میروی بمان فدای تار موی تو
به جای مادرم حسین ببوسم آن گلوی تو
کنون که میروی حسین برو به سوی علقمه
برو که مادر آمده ببین تو روی فاطمه
برو حسین من ولی نظر به خواهرت نما
برو به سوی علقمه مدد برادرت نما
برو ولی مرا ببین که قد خمیده میروم
برو ولی نظر نما تو را ندیده میروم!
به کوفه و به شام غم چراغ دیده میروم
رقیه را نظر نما که با شهیده میروم
برو عزیز مادرم برو که وقت رفتن است
برو که وقت چله ی محرمت گرفتن است
برو که زینب علی صبور میرود حسین
به مجلس حرامیان غرور میرود حسین
حسین من برو ولی مرا ز خاطرت مبر
برو عزیز مادرم رمق ز زائرت مبر!
برو که میرسم حسین به اربعین کنار تو
قدم خمیده می شود سفر کند هَزار تو!
برو که میرسم حسین کنار خاک پاک تو
فدای قامتت شوم فدای جسم چاک تو
...
مهدی بدری(دلسوز)
ایام تسلیت
آیینی بسیار زیبا و با شکوه بود
دستمریزاد
اجرتان با بی بی دوعالم