آید ز راه بادیه یک قافله نور و سُرور
راهی غریب و کاروان منزل به منزل در عبور
بانگ جرس هر دم زند آتش به خرگاه برین
شد آسمان زین واقعه تاریک و خونین و حزین
بنگر که آل مصطفی از شهر خود بیرون شدند
سوی بیابان بلا یکسر همه محزون شدند
بنگر که شاه بی کسان با خیل لشکر می رسد
طوماری از عهد و وفا زان سیل لشکر می رسد!
بنگر که زینب آمده تا یاور مولا شود
بهر یتیمان علی هم حیدر و زهرا شود
ای ساربان زین دشت غم بوی دمادم می رسد
بوی عزای فاطمه بوی محرم می رسد
ای زینب نالان ببین اینجا همان دشت بلاست
راس حسین بر نیزه ها اینجا ز عصیان و جفاست
ای زینب محزون بگو از آن برادر ها چه شد
زان تشنگان و خستگان از آن دلاورها چه شد؟!
ای زینب نالان نگر بر جسم صد چاک حسین
بنگر به هل من ناصرش بر پیکر پاک حسین
ای دختر صبر علی بنگر به حلق کودکش
تیر سه شعبه میدرد لب تشنه حلق کوچکش
ای زینب محزون نگر بر اکبر شبه رسول
اندر حصیری پر کشید او روی دامان بتول
ای زینب نالان نگر بر دست عباس جوان
شد بی علم در علقمه دیگر کجا تاب و توان؟!
اندر اسیری می روی ای دختر شیر خدا
وادی به وادی می روی از کوفه تا شام بلا
بنگر که آذین بسته اند شهر سیاه کینه را
زخم زبان ها می زنند تا بشکنند آیینه را
بنگر که تشت آورده اند راسی امانت از تنور
چشمان بی دینان نگر زان خطبه ها گردیده گور
بنگر خرابه منزل اهل سخاوت کرده اند
با دختر دردانه اش آنان عداوت کرده اند
ای زینب ای صبر غمت درس همه دلدادگان
نام حسینت شعله ای در سینه ی آزادگان
...
مهدی بدری(دلسوز)
آیینی بسیار زیبا و شورانگیز بود
دستمریزاد
اجرتان با بی بی دوعالم