جنگ جهانی سوم
درآن کلبه ی متروک
درمیان آن علفزار متروک
در زمانی که شنیده میشد ،
از دور، سوت قطار
در زمانی که گناه ، ردیف میشد ،
با خیالی تخت ، قطارقطار
در شبی که می آمد گهگاه صدای بوف
و دو قلبی که ، صدای بلبل را دوست نداشتند ،
به اندازه ی ناله های بوف
نطفه ی هیتلرِ دیگری بسته شد
دیگر پنجره ی هرگونه گناه باز شد ،
ولی پنجره ی ثواب و برکت ،
بر وجود آندو گناهکار، بسته شد
باید دنیا ،
خود را آماده میکرد برای جنگ جهانی سوم
آیا جنگ جهانی سوم ،
مشابه بود با جنگ جهانی دوم ؟
یا که پخش ویروسی مهلک بود ؟
آنهم ، درسراسرجهان
نه تنها دربینِ جهان سوم
فیلمهای خارجیان ، این احتمال را کاملاً فاش میکرد
آیا آن هیتلرِ ثانی ، ازاین کشتار حظ میکرد ؟
رسوایی در آخرت ،
جواب همه این سؤالها را فاش خواهد کرد
ویروس هجوم می آورْد به ریه ها
ریه ها را آش و لاش میکرد
خنده های شیطانی و، دندانهای نیش هیتلرثانی
قیافه ی نحسش را ،
هرچه بیشتر، شبیه دراکولا و خفاش میکرد
بازهم میلیونها نفر بی گناه مُردند
ولی اینبار بی صدا
صدای بمب و مین و خمپاره و مسلسل نبود
اینبار ارتشِ خونخوارِ نازی نبود
اینبار اینهمه خفگی ،
چون بازیِ مرگِ آن روانی های نازی
بازی نبود
جنایتکاران را مقابل جوخه ها نبردند
چون دادگاه لاهه ای ، دربین نبود
چون هیتلرِ ثانی
همچون مرد نامرئی ، مرئی نبود
اما ، ما ندیدیم خدا که دید
اما آن موقعی باید خنده میکرد ،
که دادگاه قیامتی درکار نبود
هیتلرثانی و همکارانش که ازچنگال عدل ،
جان سالم بدر می بردند
درصورتی که درآسمانها هم عدلی نبود
بر پدر و مادرش لعنت
اگر درآن کلبه ی متروک
اگر درآن علفزار متروک
اگر به همنوایی با آن سوت قطار
اگر درمیان غلتیدن به گناه ها ،
آنهم قطارقطار
به فکر گناه نمی افتادند
آیا هیتلری دیگر
خون مردم را همچون شراب
درشیشه های خود میکرد ؟
آیا هنوز جنگ جهانی سوم تمام نشده ،
اندیشه ی مشترک زن ومردِ گناهکاری دیگر،
خود را برای جنگ جهانی چهارم آماده میکرد ؟
بهمن بیدقی 1400/1/17
بجا و زیبا بود
مبین مشکلات جهانی