دوشنبه ۳ دی
|
آخرین اشعار ناب ماهور حبشی
|
امروز ی چیزی شنیدم، انگار برام غریبه بود
بعد ی عمر آوارگی، مهندسیم اما کبود
شبا تا صبح ،صبحا تا شب ،کرم کتاب شدیم وبس
تو راه علم و مدرسه ،کتاب ما شد همه کس
تو صنعتی که پر بود از فساد و دزد و اختلاس
تو کشوری که نمی شد ،حتی خرید آیفون پلاس
خیلی راه ها ما اومدیم که کسی هم قدم نبود
گفتن نمیشه ولی شد،حرف کسی تو کتم نبود
یکی براش جارو زدیم،یکی که زد تو سرمون
در به در راهی شدیم برای ی لقمه و نون
برای نسل ما فقط ،سواد که حکم خونه داشت
تو مسلخ و دیار ما ،شعور ودرک نشونه داشت
اینا رو گفتم بدونی؛ساختن که کار همه نیست
نبایدم خسته بشی، حتی اگه بگن بایست
راه غلط،راه درست ،مسیر ما مهم تر
باید هدف داشته باشی ،چه فرقی داشت کی برتر
حال دلت خوب که باشه ،با هرتنش باهر فشار
اگه نبازی خودتو ، برنده ای آخر کار
بهبود زندگی فقط خرید ملک و خونه نیست
باید بلند شی ای رفیق ،فرصت بحث و چونه نیست
سختی دیروز واسه ما شد شروع حال جدید
بی ضابطه، بی زدو بند،میشه که نقاشی کشید
شاید که آواره بشی ،شاید که سخت شه ته راه
اما تو کم نیار رفیق ، مهندسی عین ی ماه
ماهور حبشی
|
نقدها و نظرات
|
ممنونم | |
|
سپاس | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
آموزنده و زیبا بود