ای فرشته من
آنزمان که فرود آمدی از دل آسمان تا که بمانی برای من ((از بس که قر زده بودم هر نفس تنهاییه لحظه هایم را به جان خداوند )) در کوله بار خویش هیچ هفته و ماه و سالی را نیاورده بودی که تا که خرج کنی در این بازار بی رحم روزگار مسافر ماندنت را .
ومن ......... ومن تمام روزهایم را با تو قسمت کردم تا که بمانی برای من .
روزهای آفتابی سهم تو شد . روزهای ابری سهم من . وروزهای بارانی سهم ما .
روزهای بارانی بارانی تر از همیشه در میان گرما گرم من و تو لغزیدند و تو قطره قطره پاره تن شدی مرا و گوشه گوشه حجم تار عنکبوت بسته ام را لب تا لب از زلال خویشتن کردی . پاره تن شدی مرا و تما میت محصور شده ام را به تسخیر در آوردی و تمام روزهارا.
اما ای فرشته من
تویی که نمیدانستی بر دوش کشیدن حتی یک روز ابری را جان به دندان خراشیدن لازم است .
تویی که نمیدانستی حریر دلت را یارای خزیدن در لا به لای تن سنگلاخیه ابرهای سایه
نیست .
پس چرا ؟
چرا تمام روزهایم را از آن خود کردی ؟
حالا تو گم شده ای در مه آلود یک روز ابری و من از دست دادنت را چنان آتش گرفته ایم
که دیریست تبخیر شده ام از حتی یک قطره تو و چنان از خشکسالیه بی تو زیستن ترکهای عمیق خورده ام که در فاصله میان هر کدامشان جای خالی تو تا ابد ضجه می زند.
ای فرشته من ،
آنروز که میرفتی تمام روزهایم را در کوله بار خود داشتی و مرا اواره کردی در برزخ یک عمر شبهای بی سحر ......تا در خود فرود شکسته و امانت گم کرده ای باشم که دیگر
حتی روی نگاه کردن به آسمان را هم ندارد چه رسد به دگر بار نالیدن از لحظه های تنهای.
دست کثیف روزگار
روز شبو بر میزنه
روز های خوب مال شماست
شبهای بد شانس منه......
به شعر ناب خوشس آمدید
موفق باشید