چهارشنبه ۵ دی
دنیای وامانده شعری از محمد عرب
از دفتر غزل ها نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹ ۰۸:۰۳ شماره ثبت ۹۵۷۵۲
بازدید : ۹۶۱ | نظرات : ۱۴
|
|
این شعر هایی که دلت را ساده رنجانده
چشم تو را شاید از این دیوانه ترسانده
هی آس دل را بی هوا بازی نکن، حاکم
ای بیخبر ، شاید کسی دست تو را خوانده
باید سقوطت را ببینی " آدم" ناشی
وقتی که سرپیچی کنی از امر فرمانده
جای تعجب دارد این نکته ، خدا یک شب
شیطان و انسان هر دو را از درگهش رانده
اینجا برای زندگی کردن زمین گیری
لعنت به سر تا پای این دنیای وامانده
هم خسته ام از زنده بودن، زندگی کردن
هم آرزو های زیادی در دلم مانده
محمد عرب
6/11/99
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام خانم آهنگران عزیز ممنونم از لطفتون | |
|
ممنونم جناب عطااللهی بزرگوار | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غزلی ناب و زیباست