سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 آبان 1403
    16 جمادى الأولى 1446
      Sunday 17 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲۷ آبان

        دریچه ای به شبستان

        شعری از

        محمد دهقانی هلان

        از دفتر سياه دانه ها نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۹ ۰۲:۲۵ شماره ثبت ۹۴۹۷۱
          بازدید : ۳۲۳   |    نظرات : ۱۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد دهقانی هلان

        دریچه ای به شبستان بود
        جهانِ خسته و خواب آلود

        اتاقِ بازی بختک بود 
         چه خوب ، سینه ی پیچک بود

        که شیر داد به این دیوار 
        و سبز کرد مرا آوار

        و اسم کوچک من ” گم “ شد 
         شناسنامه ی مردم شد

        و بعد کم شدم از هر سال 
        و کسر خود شدم از احوال

        و نام و نان من آجر شد 
         از آفتاب ، دلم پر شد

        دلیل پختگی ام لابد 
         دو پای مانده ی در گِل شد

        و مرگ بود که سفتم کرد 
         نفس کشیدم و خفتم کرد

        نفس که کوچه ی تنگم بود 
         هوای توی سرنگم بود

        که زیر پوست ، بازی کرد 
        به نام دوست ، بازی کرد

        لطیف بودم و بارانی 
         نسیم بودم و طوفانی

        به نام دوست ، زمختم کرد 
         قمارخانه که لختم کرد

        زدم به پوست ِ بختی که ..
         و حک شدم به درختی که

        رسیده بود از آلوچه 
         که ترش تر شدم از کوچه

        و تلخ تر شدم از شهر ِ.. 
        به غار خود زدم از قهر ِ..

        و باز جاده ی بی برگشت 
         شروع می شود از این دشت

        شکسته باد ، پلِ شاعر 
        که سیل می شود این عابر

        همان شبی ست که باید سوخت 
         چراغ ، چشم نخواهد دوخت

        به سقف ماتم ایوانم
        به طاقبازیِ بستانم

        پناه می برم از انسان
         به واژه واژه ی این دیوان

        که شعر ، ساره ی غمگینی ست 
         خلیل واره ی غمگینی ست

        ” غزل غمی “ که نمی جوشد 
         و زمزمی که نمی جوشد

        شراره های گلستان اند 
         سیاه مشق ِ زمستان اند 

        سپید های عمیق از برف 
         بنفشه های بلیغ از حرف

        دوباره زیر قدم هاشان 
         منم که قله ی این یا آن

        و پرتگاهِ خودم هستم 
         عزیزِ چاهِ خودم هستم

        جهان که برده فروشی شد 
         غلامِ حلقه به گوشی شد

        نبست زنگ پیامک را 
        گرفت پشت خط شک را

        رسولِ خسته ی جان سختی 
         چه استغاثه ی بدبختی

        چه بارگاه غم انگیزی
         چه آسمان بلاخیزی

        که در جمود و جهالت هم 
        ردای شاد رسالت هم

        به این قماش نمی آید
         شکر نپاش ! نمی آید

        به ویترین تو شیرینی
         خدای خشکبار ! می بینی ؟

        به زخم های اناجیل ِ..
        نمک بریز به آجیل ِ..

        زمان ، هزاره ی سرگرمی ست 
         و در نظاره ی سرگرمی ست

        که شعر ، آیه ی دلخونی ست
         که وحی مُنزل و موزونی ست

        به شاعران ِ اولوالعزم ِ..
         گریز می زنم از نظم ِ
         
         تَ تن ، تَ تن ، تَ تَ تن ، تنها
        به کنج بست نشستن ها
         
        گریزگاه جهان ، شاعر ! 
         بزن به چاک دهان ، شاعر !
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۹ ۰۹:۲۶
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و جالب بود خندانک
        محمد دهقانی هلان
        محمد دهقانی هلان
        يکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۳:۱۴
        سپاس و عرض ادب استاد گرامی
        ممنونم از حضرتعالی خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد جواد عطاالهی
        پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۹ ۱۱:۳۳
        زدم به پوست ِ بختی که ..
        و حک شدم به درختی که

        رسیده بود از آلوچه
        که ترش تر شدم از کوچه
        .
        .
        دوباره زیر قدم هاشان
        منم که قله ی این یا آن

        و پرتگاهِ خودم هستم
        عزیزِ چاهِ خودم هستم
        .

        که شعر ، آیه ی دلخونی ست
        که وحی مُنزل و موزونی ست

        به شاعران ِ اولوالعزم ِ..
        گریز می زنم از نظم ِ

        درود بر شما جناب دهقانی
        مثنوی بکری بود با تعابیر جالب و گیرا
        بسیار زیبا و دلنشین
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد دهقانی هلان
        محمد دهقانی هلان
        يکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۳:۱۵
        درود و سپاس برادر
        ممنونم از حسن توجهتان خندانک
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۹ ۱۱:۴۹
        درود جناب دهقانی
        بسیار
        زییا
        بود خندانک
        محمد دهقانی هلان
        محمد دهقانی هلان
        يکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۳:۱۵
        عرض درود متقابل
        و
        مؤید باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۹ ۱۱:۴۹
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد دهقانی هلان
        محمد دهقانی هلان
        يکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۳:۱۶
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۹ ۱۵:۳۹
        بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
        شعرایت
        مثل یک قصه ی عشقی است
        که خواندن دارد
        مثل یک میوه نابی است
        که خوردن دارد
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد دهقانی هلان
        محمد دهقانی هلان
        يکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۳:۱۶
        درود و عرض ادب
        سعادت نصیبتان باد خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۹ ۱۶:۰۹
        سلام جناب دهقانی
        بسیار زیبا و بلند دورود بر شما
        محمد دهقانی هلان
        محمد دهقانی هلان
        يکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۳:۱۷
        سلام علیکم
        ممنونم از حضورتان
        در پناه حق خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۹ ۱۶:۰۹
        خندانک
        محمد دهقانی هلان
        محمد دهقانی هلان
        يکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۳:۱۸
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        بهروز عسکرزاده
        جمعه ۱۰ بهمن ۱۳۹۹ ۲۰:۰۲

        سلام شاعر
        خوشحال شدم که باز از شما خواندم.
        قلمتان همیشه نویسا
        و جانتان بی‌گزند.
        خندانک خندانک
        محمد دهقانی هلان
        محمد دهقانی هلان
        يکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۳:۱۹
        درود و عرض ادب جناب استاد عسکرزاده عزیز
        هم چنان ارادتمندم خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4