سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
درود جناب فهمیدهی ارجمند!
شعر ارسالیتان بسیار موزون است.
بر وزن:
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
سرشار از احساس است و حرف دل.
آرایههای ادبی چندی نیز به کاربردهاید؛ از جمله:
واجآراییها و تکرارهایی که در بیت سوم و نیز بیت پایانی موج میزند و نیز مراعات نظیری که بین برخی از واژگان شعر جاریست و تضمینی که در بیت ششم کاربرد یافته است.
منتها چند نکته به خاطرم آمد که توجّه به آنها برای گیراتر و زیباترشدنِ اثرتان، خالی از لطف نیست.
قالب شعرتان را قصیده زدهاید: در حالی که قصیده نیست. در تعریف قالب قصیده میخوانیم:
شعری بلند است که دو مصرع بیت اول با مصرعهای دوم دیگر ابیات همقافیه است و بیشتر برای بیان مدح و یا ذم و وعظ و حکمت به کار گرفته میشود.
ابیات قصیده هموزن هستند و قافیه و ردیف مصراعهای زوج با قافیه و ردیف مصراع اولِ بیت اول همخوانی دارند.
اجزای تشكيل دهندهی قصيده:
۱- تغزل يا تشبيب:
برخی قصايد به ويژه قصايدی كه در مدح كسـی سروده میشـود دارای مقدمه است.
اين مقدمه معمولاً با مضامينی؛ چون عشق، جوانی و توصيف طبيعت آغاز میشود
كه به آن تغزل يا تشبيب میگويند.
( البته برخی قصيدهها تغزل ندارند كه به آن ها محدود يا مقتضب گويند. )
۲- تخلص:
بيت يا ابياتی كه رابط ميان تغزّل و تنهی اصلی قصيده میباشد كه در واقع موضوع اصلی قصيده از همان جا شروع مي شود.
البته اين تخلّصی که مخصوص قصيده است را نبايد با اصطلاح تخلّص (آوردن نام شاعر ) اشتباه كرد.
۳- تنهی اصلی:
بخشی از قصيده است كه مقصود اصلی شاعر در آن بيان میشود؛ با محتواهایی
چون: مدح؛ رثا؛ پند و اندرز؛ عرفان و حكمت و...
۴- شريطه و دعا:
دعايی است كه شاعر برای جاودانگی ممدوح خود در پايان قصيده به صورت جملات شرطی بيان میكند.
(يعنی شاعر دعای خود را به شرط بر آورده شـدن خواستههايش بيان میكند.)
*
امّا شعر ارسالی شما به دلایلی چند قصیده نیست؛ ازجمله:
۱_
در بیت نخست شعر ارسالی شما، قافیهای وجود ندارد و فقط ردیفِ (را نشکنم) تکرار شده.
(دلم) و (پرم) قافیه نیستند؛ زیرا به انتهای دو کلمهی متفاوتی که حرفی پایانی آنها یکسان نیست، ضمیر متّصلِ (م) اضافه شده است.
(دل) و (پر) همقافیه نیستند.
۲_ در ابیات بعدی، هر بیت قافیهای مجزّا دارد. در حقیقت منهای بیت نخست، مابقی ابیات مصرّع است و به شکل مثنوی میباشد.
۳_ از نظر محتوایی نیز شعرتان محتوای قصیده را ندارد و احساسی و عاشقانه است.
۴_ تعداد ابیات شعرتان نیز خیلی کمتر از یک قصیده است؛ زیرا حداقل ابیات یک قصیده ۱۵ بیت است.
۵_ شعرتان هیچکدام از اجزای تشکیل دهندهی قصیده را نیز ندارد.
*
علاوه بر مطالبی که در خصوص ویژگیهای قصیده گذشت، گاهی نحوهی کاربرد برخی از واژگان مصراعهای اشعارتان نامفهوم است و یا ارتباط بین واژگانیِ آنها ضعیف است؛ مثلا:
_ ارتباط معنی کلمات مصراع دوم بیت نخست واضح نیست.
(گر شکستم جام را)، چه ارتباطی دارد به شکستن و یا نشکستن بال و پر؟؟؟
_ در بیت دوم به جای (این دلِ...) به نظرم اگر بگویید: (یک دلِ...) شاید مفهوم رساتر باشد.
_ در بیت ششم که ضربالمثلِ(خود کرده را تدبیر نیست) تضمین کردهاید، اولا پسندیده بود که این ضربالمثل را در گیومه میآوردید. دوم اینکه: به مقتضای رعایتِ وزن، عبارتِ (هیچکس تقصیر نیست) را به کاربردهاید که خوش ننشستهاست. شما یا باید میگفتید: (هیچکس را تقصیر) نیست و یا به زبان امروزیتر، (هیچکس تقصیری ندارد) که در هر دو حالت وزن شعرتان به هم میریخت. به نظرم اگر اینگونه بگویید، شاید بهتر باشد:
حرمت پیمان شکستم؛ سینه بیتقصیر نیست
و یا چیزی که مشابه با همین مفاهیم بهگونهای که ساختار نحوی جمله نیز معیوب نگردد.
***
در هر کل شعرتان برآمده از دل است و لاجرم بر دل نشیند.
آوای دلتان شاد!
شاعرانههایتان برقرار!