زِ اول ما چرا آدم نـبوديم
خدا مي بود ، ما از دَم نـبوديم
كجا بوديم هزاران سال اول
به ظاهر ما در اين دنيا، نـبوديم
٭٭٭
خدا اول كه بود ، ما نـبوديم
بـحمد الله كه داراي وجوديـم
تعالي الله از آن لطف خداوند
به ذكر آن تعالي در سجوديم
٭٭٭
مگر ما اول از اين خاك بوديم
مگر بـتوان كه تا آخر ستوديم
ازاين خاك زمين بايد برون رفت
چو ثابت شد كه خود را آزموديم
٭٭٭
هر آنقدري كه در خاكش ستوديم
درِ نخوت به روي خود گشوديم
اگر مي بود اصل ما از اين خاك
طريقش بود تا در خاك بوديم
٭٭٭
در اعلا مُلك حق،گر ما روانيم
اگر رفتيـم آنجا جاودانيـم
خداي جاوداني ، جاودان هست
همين ما ها ، خدا را بندگانيـم
٭٭٭
هر فرد دانش آموز،دانش نمايد افزون
گر مردمان بجويند،دانش شود فراوان
دانش به هر مسلمان واجب بُوَد و لازم
گر دانش آن ندارد،كي ميشود مسلمان
٭٭٭
به درد مردم ابله ،كس اَر كند درمان
فغان كه مردم ابله، بر آن دهند حِرمان
بيا رفيق، من و تو دوا كنيم اين درد
و گرنه ابلهي آيد به ما دهد فرمان
٭٭٭
حسن مصطفایی دهنوی