دوشنبه ۵ آذر
عشق شعری از جمال انصاری مقدم
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۲ دی ۱۳۹۹ ۰۶:۵۹ شماره ثبت ۹۴۰۳۴
بازدید : ۴۵۱ | نظرات : ۵
|
دفاتر شعر جمال انصاری مقدم
آخرین اشعار ناب جمال انصاری مقدم
|
آن دم که تورا دید دلم باز داشت/ چو خانه ی عشاق پر رمز و راز گشت
آن لحظه دلم چه بیتاب گشت/ گویی چو پروانه دور شمعی ناب بازداشت گشت
آن دم دلم شوق پرواز داشت/شوق پروازی به سوی آن دو چشمان پر راز داشت
آن لحظه قلبم آرش کماندار گشت/ زد تیری و این دو چشمان را از کار بست
آن دم قوه عقلانی ام حس خاموشی داشت/ گویی که آن تیر داروی بیهوشی داشت
آن لحظه گویی افسارم از دستم برون گشت/ چو پروانه ایی سوی شمعی آن برون رفت
آن دم بود مغزم بی دستور گشت/ دلم انگار روی یک نقطه فوکوس بد جور داشت
آن لحظه انگار قلبم کم زور و بی جون گشت/ انگار که دهلیزم به زور اندکی خون داشت
آن دم بود که قلبم تپشی بی خون داشت/ گویی که بطن چپش خنجری اندرون داشت
آن لحظه چشمانش انگار درمان داشت/ گویا اندرون یک واکسن پنهان داشت
آن دم که پلکانش ز بالا سوی پایین می رفت داشت/ انگار که مرحمی برای دردِ بی درمانم در دست داشت
آن لحظه بود که یافتم این حس یک راز داشت/ رازی که درونش عشقی دراز داشت
آن دم دلم هوای فصل پاییز داشت/ ماه مهر و ناز ابانی دل انگیز داشت
آن لحظه فهمیدم دلم مهمان دار گشت/ میزبان حسی که عشق تب دار نام داشت
آن لحظه عشق درونم جریان داشت/ آن دم بود که دلم هوای کافه و دو فنجان داشت
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنوشته زیبا بود
عروض و قافیه؟