« پيغمبر زردشت1 »
کی قامت زردشت کم از شخص دیگر بود
از جانب یزدان ، ره علمش به هنر بود
پيغمبر زردشت ، خدا را به نظر داشت
کز رأی خدا ، رأی دقیقش به نظر بود
زردشت پیمبر بُد2و دینش به صلاح است
بر جمله ی دنیای بشر پُـر زِ خبر بود
زردشت که آسایش ما را به نظر داشت
نطقش همه با صلح و صفا ، خیر بشر بود
زردشت پیغمبر بُد و مرسل نَبُد آن روز
پیغمبریش بهر بشر ، دُرّ و گُهر3 بود
گمراهی مردم ، هدفش را نپذیرفت
ورنه هدفش ، رهبری جمله بشر بود
غمخوار بشر بود و جدایی بشر دید
فکرش به هماهنگی افراد بشر بود
ایران چو یتیمی بُد و بیچاره بُد آن روز
زردشت بر ایران به مقامات پدر بود
پیغمبر اسلام محمد (ص) نَـبُد آن روز
زردشت بر این خلق جهان دید بصر بود
آن رأی خدا بهر بشر تا که عیان شد
رأیش عدد جمله ی تعداد بشر بود
زردشت اگر راه نمی دید و نمی گفت
رفتار بدِ خلق به یک راه بَتـر بود
زردشت چه می گفت و چه می بُد نظر آن
گفتارش و کردارش و پاکیش هنر بود
پندار نکویی که بفرمود ، نکوی است
پندار نکویش به بشر ضد خطر بود
گفتار چو نیکو بُوَد ، افراد نـرنجند
گفتار نکویش همه جا سد شرر بود
کردار چو نیکو شود ، آن کار رَوَد پیش
پیش بردن کارش بود ، آن عین هنر بود
به زردشت که دستور وی اس بیهوده نَبْود
از تربیتش نسل جوان بهر هنر بود
آبادی هر مزرعه را لازمه می دید
آبادی مُلک است که آن قابل زر بود
رزق همه مخلوق از این مزرعه باشد
این سفره پُر نعمت هر بحری و بر بود
بی تربیت و بی هنریست هم امروز
هرکس که چنین است هم امروزه ضرر بود
زردشت پیامبر بُد و در سطح جهانی
آن رأی صحیحش همه از دید بصر بود
کردار نکویش که تجلیگه علم است
کارش به تجلی همه با علم و هنر بود
معبدگه زردشت ، عبادت بُد و تقوا
بر معنی مسجد بُد و بر نفع بشر بود
آتشکده اش بود نمایان گر یزدان
از فطرت اهریمنی دیو ، به در بود
زردشت که الهام خدا را به بشر گفت
آن رهبری اش بهر بشر دُر و گهر بود
هرکس که به زردشت و به دینش بگرایید
از ملت بینا بصر و نیک سِیَر بود
گمگشته خودش در عدم دهر فرو رفت
خود گم شد و بهر دیگران راه ضرر بود
بی تجربه نتوان بشناساً سخنش را
کز صحبت دیوانه و بیگانه به در بود
بر تجربه آرید شما صحبت زردشت
تا چند ز خود خواهی و از کینه به در بود
بی تربیتی آفت این جامعه باشد
بی تربیت از آفت دیوانه بـَتر بود
بی تربیت هر جا که صدایش به در آورد
بی پرده بر آورد ، همان عَرعر خر بود
بی سابقه از علم خدا ، هر که هنر کرد
بی علم خدا ، هر هنر آن به هدر بود
زردشت گر از مسأله ی دین سخنی گفت
در وضع قدیم آن ره اصلاح بشر بود
تا روز قیامت همه دینی نتواند
در حل مسائل ره اصلاح بشر بود
هر دین ز قیامت خبر آورد تواند
تا روز قیامت ، ره اصلاح بشر بود
اسلام که دینی است مکمل به مسائل
اول ز مسائل همه جا ضد شرر بود
بی مسأله اسلام ، هر آنکس گذران کرد
بگذشت مدارش ولی آن راه خطر بود
در جهل جهانی کس اگر ماند و فرو رفت
بیچاره ندانست که در جهل و شرر بود
ای وای بر آن مردم دیوانه ی مغرور
دین را نشناسد ، که دین سد خطر بود
دین بهر بشر گر نَبُد ، آیا چه رهی بود
تا آنکه به راه بشری سد خطر بود
دانای جهان دید که بر دین شد ، آگاه
دانست که دین بهر بشر سد خطر بود
هر تربیت از دین ، ره توحید بشر بود
در تربیت دین ، بشر از جهل به در بود
از اول دنیا ره توحید همین است
در تربیت دین ، ره توحید بشر بود
در زمره ی ملت توحید شنیدم
بی تربیت از جاده ی توحید به در بود
زردشت ، حسن تربیت از بهر که آورد
هر تربیتش یاد کنی بهر هنر بود
٭٭٭
1- پيامبر دين آتش پرستي 2- بود 3- گوهر
حسن مصطفایی دهنوی